extermination


معنی: نا بودی، براندازی، دفع افات
معانی دیگر: براندازی، نابودی، دفع افات

جمله های نمونه

1. extermination camp
کشتارگاه زندانیان جنگی

2. too much hunting resulted in the extermination of the iranian lion and zebra
شکار بی رویه موجب نابودی شیر و گورخر ایرانی شد.

3. Having narrowly survived utter extermination, a despised, persecuted minority becomes the toast of Pennsylvania Avenue within a generation.
[ترجمه گوگل]یک اقلیت مورد آزار و اذیت، پس از آنکه از نابودی کامل جان سالم به در بردند، در عرض یک نسل به نان تست خیابان پنسیلوانیا تبدیل می‌شوند
[ترجمه ترگمان]اقلیتی که از نابودی کامل جان سالم به در بردند، اقلیتی مورد تحقیر و آزار و اذیت و آزار و اذیت، نان برشته خیابان پنسیلوانیا را در یک نسل به دست آوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They lived under constant threat of exposure and extermination at the hands of the Inquisition, which monitored Christians' piety.
[ترجمه گوگل]آنها تحت تهدید دائمی قرار گرفتن در معرض و نابودی توسط تفتیش عقاید، که بر تقوای مسیحیان نظارت می کرد، زندگی می کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها تحت تهدید مداوم در معرض قرار گرفتن و نابودی در دستان دستگاه تفتیش افکار زندگی می کردند که تقدس مسیحیان را مورد نظارت قرار می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It will probably resist extermination, however, since, unlike its parasite, it frequents shallow water.
[ترجمه گوگل]با این حال، احتمالاً در برابر نابودی مقاومت می کند، زیرا برخلاف انگل خود، در آب های کم عمق زیاد می رود
[ترجمه ترگمان]با این حال، آن به احتمال زیاد در برابر نابودی مقاومت خواهد کرد؛ چرا که برخلاف انگل آن، آب کم عمق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Many living thing species extermination or the perdition are caused by this way.
[ترجمه گوگل]بسیاری از گونه های جاندار از بین رفتن یا نابودی آنها به این طریق است
[ترجمه ترگمان]بسیاری از موجودات زنده نابود سازی یا the ناشی از این روش هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He did not approve their deportation to the extermination camps in Poland.
[ترجمه گوگل]او تبعید آنها به اردوگاه های کشتار در لهستان را تایید نکرد
[ترجمه ترگمان]او با تبعید آن ها به اردوگاه های کشتار در لهستان موافقت نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. CABAL : The Tacitus is necesarry, the extermination of Tratos was necesarry.
[ترجمه گوگل]کابال: تاسیتوس ضروری است، نابودی تراتوس ضروری بود
[ترجمه ترگمان]cabal: تاسیت necesarry است، نابودی of necesarry است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Jefferson's suggestion to pursue the Indians to extermination fits well into the eugenistic vision.
[ترجمه گوگل]پیشنهاد جفرسون برای تعقیب سرخپوستان تا نابودی به خوبی با دیدگاه اصلاح نژادی مطابقت دارد
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد جفرسون برای دنبال کردن هندی ها به منظور نابودی متناسب با دیدگاه eugenistic است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. All doors and windows are sealed for the extermination of mosquito.
[ترجمه گوگل]تمام درها و پنجره ها برای از بین بردن پشه ها آب بندی شده است
[ترجمه ترگمان]تمام درها و پنجره ها برای نابودی پشه بسته شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Chapter III Control and Extermination of Animal Epidemics.
[ترجمه گوگل]فصل سوم کنترل و نابودی اپیدمی های حیوانات
[ترجمه ترگمان]فصل سوم کنترل و دفع امراض مسری دام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. All door and window is sealed for the extermination of mosquito.
[ترجمه گوگل]تمام درها و پنجره ها برای از بین بردن پشه مهر و موم شده است
[ترجمه ترگمان]تمام درها و پنجره ها برای نابودی پشه بسته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Environment had a great effect in locusts extermination.
[ترجمه گوگل]محیط زیست در نابودی ملخ ها تأثیر زیادی داشت
[ترجمه ترگمان]محیط زیست اثر زیادی در نابودی ملخ ها داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Officials there said their extermination plan was scheduled to begin later this month.
[ترجمه گوگل]مقامات آنجا گفتند که طرح نابودی آنها قرار بود اواخر این ماه آغاز شود
[ترجمه ترگمان]مقامات در آنجا گفته اند که برنامه نابودی آن ها قرار است در اواخر این ماه آغاز شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. After the extermination of the Jedi ranks, lightsabers became rare relics.
[ترجمه گوگل]پس از نابودی صفوف جدی، شمشیرهای نوری به آثار کمیاب تبدیل شدند
[ترجمه ترگمان]بعد از نابودی صف \"جدای\"، \"lightsabers\" بقایای کمیاب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نابودی (اسم)
ruin, extirpation, naught, liquidation, annihilation, extermination, inexistence, inexistency, smash-up

براندازی (اسم)
extermination

دفع افات (اسم)
extermination

تخصصی

[زمین شناسی] نابودی،انهدام ناپدید شدن محلی یا حتی ناحیه ای یک گونه که در مناطق دیگر هنوز وجود دارد، در نتیجه تغییرات شرایط محیطی، بیماری، رقبا یا سایر شرایط نامساعد. مقایسه شود با: انقراض. (تکامل).

انگلیسی به انگلیسی

• total destruction, annihilation, elimination

پیشنهاد کاربران

Genocide, extermination—in whole or in part—of an ethnic, racial, religious, or national group
Homicide or murder in general
نسل کشی یا ژِنوسید هرگونه اقدام و مبادرت به نابودی و حذف فیزیکی بخش یا کلیت گروهی نژاد، قومی، ملی، مذهبی یا ایدئولوژیکی است.
منابع• https://en.wikipedia.org/wiki/Extermination
Oxford dictionary: the act of killing all the members of a group of people or animals قتل عام، انهدام، نابودی، ریسه کنی
از میان برداشتن
انهدام
تباهی، ویرانی

بپرس