exterior

/ɪkˈstɪriər//ɪkˈstɪriər/

معنی: ظاهر، ظواهر، بیرونی، ظاهری، واقع در سطح خارجی، صوری، ظاهر، خارج، خارجه، خارجی
معانی دیگر: برونی، واقع در خارج، (ویژه ی به کار بردن در خارج یا سطح برونی) روکار، برون کار (در برابر توکار)، از برون، از خارج، برونگاهی، برونه، بیرونه، سطح خارجی، برون پهنه، نما، رویه، قیافه، وجنات، رخسار، چهره

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: on or related to the outside or outer side.
مترادف: external, outer, outermost, outside, outward
متضاد: interior
مشابه: outlying, peripheral, right, superficial, surface

(2) تعریف: used or suitable for use outdoors.
مترادف: outdoor
مشابه: outside

(3) تعریف: coming from an outward source.
مترادف: extraneous, extrinsic, outside
مشابه: alien, exotic, external, foreign
اسم ( noun )
مشتقات: exteriorly (adv.)
(1) تعریف: the outside or outer side or part.
مترادف: outside, surface
متضاد: inside, interior
مشابه: boundary, edge, side

(2) تعریف: external form or appearance.
مترادف: appearance, fa�ade, outside, surface
متضاد: interior
مشابه: aspect, face, frame, guise, outward, shell

- the handsome exterior of a house
[ترجمه گوگل] نمای بیرونی زیبای یک خانه
[ترجمه ترگمان] ظاهر زیبای یک خانه،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. exterior forces
نیروهای اعمال شده از خارج

2. exterior paint
رنگ ویژه ی خارج ساختمان،رنگ ویژه ی هوای آزاد

3. an exterior appearance of happiness
ظاهری حاکی از شادی

4. an exterior wall
دیوار برونی

5. the exterior features of this volcanic mountain
ویژگی های برونی این کوه آتشفشان

6. the exterior of a soccer ball
سطح بیرونی توپ فوتبال

7. the exterior of the box was painted red
بیرون جعبه را رنگ قرمز زده بودند.

8. a misleading exterior
ظاهری گمراه کننده

9. The dome is tiled on the exterior .
[ترجمه گوگل]گنبد در نمای بیرونی کاشی کاری شده است
[ترجمه ترگمان]گنبد روی نمای بیرونی کاشی شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In some of the villages the exterior walls of the houses are painted pink.
[ترجمه مهدیه] در بعضی روستا ها دیوار های بیرونی صورتی رنگ میشود
|
[ترجمه گوگل]در برخی از روستاها دیوارهای بیرونی خانه ها صورتی رنگ شده است
[ترجمه ترگمان]در برخی از روستاها دیواره ای خارجی خانه ها به رنگ صورتی درآمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They do interior and exterior design.
[ترجمه گوگل]آنها طراحی داخلی و خارجی را انجام می دهند
[ترجمه ترگمان]آن ها طراحی داخلی و خارجی را انجام می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Don't beput off by his gruff exterior; he's really very kind underneath.
[ترجمه گوگل]از ظاهر خشن او ناراحت نشوید او واقعاً از پایین بسیار مهربان است
[ترجمه ترگمان]ظاهر خشن و خشن او را از خود بی خود نکن؛ او در زیر آن خیلی مهربان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The exterior shots were retaken in Qingdao.
[ترجمه گوگل]عکس های بیرونی در چینگدائو دوباره گرفته شد
[ترجمه ترگمان]در Qingdao عکس های خارجی دوباره گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Behind that cold exterior there's a passionate man.
[ترجمه معصومه] پشت ظاهرسرد مردپپرشوری وجودداشت
|
[ترجمه گوگل]پشت آن بیرون سرد مردی پرشور وجود دارد
[ترجمه ترگمان]پشت آن ظاهر سرد، یک مرد پر شور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Her rather tough and worldly exterior hides a very soft and sensitive heart.
[ترجمه گوگل]ظاهر نسبتاً سخت و دنیوی او قلب بسیار نرم و حساسی را پنهان می کند
[ترجمه ترگمان]ظاهر نسبتا خشن و دنیوی او قلب بسیار نرم و حساسی را پنهان می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The exterior walls were made of pre-formed concrete.
[ترجمه گوگل]دیوارهای بیرونی از بتن از پیش ساخته شده بودند
[ترجمه ترگمان]دیواره ای خارجی از بتن پیش ساخته ساخته شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. According to Mandy[Sentence dictionary], Pat's tough exterior hides a shy and sensitive soul.
[ترجمه گوگل]طبق گفته مندی [فرهنگ جملات]، ظاهر سخت پت روحی خجالتی و حساس را پنهان می کند
[ترجمه ترگمان]به گفته مندی [ فرهنگ لغت حکم ]، ظاهر خشن پت یک روح خجالتی و حساس را پنهان می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Beneath her charming exterior lies a very determined woman.
[ترجمه گوگل]در زیر ظاهر جذاب او زنی بسیار مصمم نهفته است
[ترجمه ترگمان]زیر ظاهر فریبنده او زن بسیار مصمم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ظاهر (اسم)
figure, appearance, look, outward, exterior, form, sensation

ظواهر (اسم)
appearance, outward, exterior

بیرونی (صفت)
over, o'er, out, outdoor, foreign, external, outer, outward, exterior, cortical, extrinsic, extern, extrinsical

ظاهری (صفت)
outside, specious, seeming, showy, external, outward, exterior, superficial, extern, skin-deep

واقع در سطح خارجی (صفت)
exterior

صوری (صفت)
exterior, formal, simulated, superficial, ostensible, nominal, simulative, factitious, factitive

ظاهر (صفت)
outside, clear, apparent, external, outward, exterior, manifest, obvious, evident, patent, confessed, conspicuous, discernible, evidential, flat-out, noticeable, observable, ostensive

خارج (صفت)
out, foreign, external, outer, exterior

خارجه (صفت)
foreign, exterior

خارجی (صفت)
alien, out, outside, foreign, strange, exotic, oversea, external, outer, exterior, peripheral, extrinsic, extern, extraneous

تخصصی

[سینما] لوله رابط - صحنه خارجی - خارجی یا بیرونی - خارجی (در مورد صحنه یا محوطه فیلمبرداری - لوله های گسترش دهنده - خارجی
[نساجی] خارجی- بیرونی
[ریاضیات] برون

انگلیسی به انگلیسی

• outer part, outer layer
outer, external, surface
the exterior of something is its outside surface.
your exterior is your usual outward appearance and behaviour.
exterior means situated or happening outside a person or thing.

پیشنهاد کاربران

1. بیرونی ، خارجی ، 2. بیرون. خارج 3. نمای خارجی 4. ظاهر. قیافه
مثال:
exterior part of the house
قسمت بیرونی خانه
محوطه ی بیرونی
Exterior issues موارد خارج از بحث ( موضوعی که قابل بحث و گفتگو است و موارد بی ربط در آن گنجانده شود
سطح بیرونی
Exterior# Interior
می باشد .
Interior designer طراح داخلی رو زیاد شنیده و به کار می بریم .
قسمت بیرونی چیزی
Antonym: interior
نمای بیرونی
محوطه خارجی

بپرس