extensibility


معنی: توسعه پذیری، قابلیت تمدید
معانی دیگر: توسعه پذیری، قابلیت تمدید

جمله های نمونه

1. The flexibility and extensibility of global buffer management make it very possible to develop various kinds of DBMS software based on this kernel.
[ترجمه گوگل]انعطاف پذیری و توسعه پذیری مدیریت بافر جهانی، توسعه انواع نرم افزارهای DBMS بر اساس این هسته را بسیار ممکن می سازد
[ترجمه ترگمان]انعطاف پذیری و توسعه پذیری مدیریت buffer جهانی این امکان را به وجود می آورد که انواع مختلفی از نرم افزار DBMS را براساس این هسته توسعه دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Two key improvements in the area of extensibility are web fragments and shared framework pluggability which are provided by the new Servlet 0 ( JSR 3 technology.
[ترجمه گوگل]دو پیشرفت کلیدی در زمینه توسعه پذیری قطعات وب و قابلیت اتصال چارچوب مشترک است که توسط Servlet 0 (فناوری JSR 3) جدید ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]دو پیشرفت کلیدی در حوزه of پذیری قطعات وبی و چارچوب مشترک pluggability هستند که توسط the جدید Servlet ۰ (JSR ۳)ارایه شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Communion with students and knowledge extensibility, as well as the spirit of innovation are the three factors of teachers generating teaching wittiness.
[ترجمه گوگل]ارتباط با دانش آموزان و گسترش دانش و همچنین روحیه نوآوری سه عامل معلمان در ایجاد شوخ طبعی تدریس است
[ترجمه ترگمان]تناول عشای ربانی با دانش آموزان و ارائه دهندگان دانش و همچنین روح نوآوری سه عامل آموزش معلمان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Masoud: We all know that plug-ability and extensibility are valuable when we need to add a new feature to a product.
[ترجمه گوگل]مسعود: همه ما می دانیم که قابلیت اتصال و توسعه پذیری زمانی ارزشمند است که نیاز به افزودن یک ویژگی جدید به محصول داشته باشیم
[ترجمه ترگمان]مسعود: همه ما می دانیم که قابلیت plug و extensibility پذیری در زمانی که نیاز داریم یک ویژگی جدید را به یک محصول اضافه کنیم، ارزشمند هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. By studying the relations of the extensibility of matter-element with the extension field of a matter-element extension set, two ways to determine the extension field are obtained.
[ترجمه گوگل]با مطالعه روابط گسترش پذیری ماده - عنصر با میدان بسط مجموعه بسط ماده - عنصر، دو راه برای تعیین میدان بسط به دست می آید
[ترجمه ترگمان]با مطالعه و بررسی روابط of پذیری ماده - عنصر با میدان بسط یک مجموعه بسط ماده - عنصر، دو روش برای تعیین میدان توسعه بدست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. However, if extensibility is the primary concern, then the Venetian Blind is the best design pattern to apply.
[ترجمه گوگل]با این حال، اگر توسعه پذیری دغدغه اصلی باشد، بهترین الگوی طراحی برای اعمال کرکره ونیزی است
[ترجمه ترگمان]با این حال، اگر extensibility پذیری اصلی باشد، آنگاه کور ونیزی بهترین الگوی طراحی برای درخواست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The extensibility points of NServiceBus allow you to plug in your own communication transport, subscription storage, and workflow persister.
[ترجمه گوگل]نقاط توسعه پذیری NServiceBus به شما این امکان را می دهد که حمل و نقل ارتباطی، ذخیره سازی اشتراک و جریان کار خود را وصل کنید
[ترجمه ترگمان]The پذیری NServiceBus به شما این امکان را می دهد که سیستم حمل و نقل، ذخیره سازی اشتراک و بهبود جریان کار خود را مسدود کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The extensibility and plugins of both Eclipse and Emacs let users streamline time-consuming tasks (such as refactoring or reformatting) that computers can do better than humans.
[ترجمه گوگل]توسعه پذیری و افزونه های هر دو Eclipse و Emacs به کاربران اجازه می دهد کارهای وقت گیر (مانند تغییر شکل یا قالب بندی مجدد) را که رایانه ها می توانند بهتر از انسان ها انجام دهند، ساده کنند
[ترجمه ترگمان]The و متصل شونده های هر دو نیم کره و Emacs به کاربران اجازه می دهد تا وظایف وقت گیر را ساده کنند (مانند refactoring یا reformatting)که کامپیوترها می توانند بهتر از انسان ها عمل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Many standards provide for extensibility as a sort of escape clause, but if you're not careful you can end up saddled with the very semantic transparency problems you seek to avoid.
[ترجمه گوگل]بسیاری از استانداردها توسعه پذیری را به عنوان نوعی بند فرار ارائه می کنند، اما اگر مراقب نباشید می توانید در نهایت با مشکلات شفافیت معنایی که به دنبال اجتناب از آن هستید، مواجه شوید
[ترجمه ترگمان]بسیاری از استانداردها for را به عنوان یک نوع از بند گریز فراهم می کنند، اما اگر مراقب نباشید می توانید با مشکلات بسیار semantic که به دنبال آن هستید پایان دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. While many areas in the Visual Studio extensibility have improved over time, the delivery mechanism has not been changed a lot.
[ترجمه گوگل]در حالی که بسیاری از زمینه‌های توسعه‌پذیری ویژوال استودیو در طول زمان بهبود یافته‌اند، مکانیسم تحویل تغییر زیادی نکرده است
[ترجمه ترگمان]در حالی که بسیاری از مناطق در the ویژوال استودیو در طول زمان بهبود پیدا کرده اند، مکانیسم تحویل چندان تغییر نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Connects the add - in to the extensibility object model.
[ترجمه گوگل]افزونه را به مدل شیء توسعه پذیری متصل می کند
[ترجمه ترگمان]Connects - به مدل شی قابل تعمیم - وارد کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This architecture has a good extensibility and it can be used in different satellite constellations while it is adapted to different routing strategies and types of space communication link models.
[ترجمه گوگل]این معماری توسعه پذیری خوبی دارد و می توان از آن در صورت فلکی ماهواره ای مختلف استفاده کرد و در عین حال با استراتژی های مسیریابی مختلف و انواع مدل های پیوند ارتباطی فضایی سازگار است
[ترجمه ترگمان]این معماری دارای extensibility پذیری خوبی است و می تواند در صور فلکی مختلف مورد استفاده قرار گیرد در حالی که این معماری با استراتژی های مسیریابی مختلف و انواع مدل های لینک ارتباطی فضایی تطبیق داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. How do handle changes in a system in an maintainable, reusable, extensibility, and ownership?
[ترجمه گوگل]چگونه تغییرات یک سیستم را در یک سیستم قابل نگهداری، قابل استفاده مجدد، توسعه پذیری و مالکیت مدیریت می کنند؟
[ترجمه ترگمان]چگونه تغییرات در یک سیستم در یک سیستم maintainable، قابل استفاده مجدد، extensibility، و مالکیت چیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Because the parallel Web techniques do not mandate one specific alternate representation, implementors are free to choose a representation that itself supports great extensibility and expressivity.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که تکنیک‌های وب موازی یک نمایش جایگزین خاص را الزامی نمی‌کنند، پیاده‌کننده‌ها آزادند تا نمایشی را انتخاب کنند که خود از توسعه‌پذیری و بیان پذیری بالایی پشتیبانی می‌کند
[ترجمه ترگمان]از آنجا که تکنیک های وب موازی یک نمایش متناوب خاص را اجباری نمی کنند، implementors آزاد هستند تا نمایشی را انتخاب کنند که خودش از extensibility پذیری عالی و expressivity پشتیبانی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The wireless application server must be an open, modular architecture, to provide the user with the maximum flexibility and extensibility to ease development and deployment.
[ترجمه گوگل]سرور برنامه بی سیم باید یک معماری باز و ماژولار باشد تا حداکثر انعطاف پذیری و توسعه پذیری را برای سهولت توسعه و استقرار در اختیار کاربر قرار دهد
[ترجمه ترگمان]سرور برنامه بی سیم باید یک معماری واحد و واحد باشد تا بتواند حداکثر انعطاف پذیری و توسعه پذیری را به منظور تسهیل توسعه و استقرار مجدد فراهم آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

توسعه پذیری (اسم)
extensibility

قابلیت تمدید (اسم)
extensibility

تخصصی

[شیمی] گسترش پذیری
[نساجی] قابلیت اتساع - تدرت ارتجاعی

انگلیسی به انگلیسی

• capability of being extended, capability of being stretched

پیشنهاد کاربران

extensibility ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: کشش پذیری
تعریف: قابلیت مادۀ غذایی، به ویژه خمیر، در کشیده شدن بدون از هم پاشیدن
توسعه پذیری

بپرس