1. extending medical services to the outlying regions of the country
گسترش خدمات پزشکی به اقصی نقاط کشور
2. chalk boulders extending from the cliffs
سنگ های گچی که از میان صخره ها سر برافراشته بود
3. the tradition of extending asylum to refugees
سنت دادن پناه به آوارگان
4. a finger of land extending into the sea
نواره ای از زمین که در دریا امتداد دارد
5. a system of waterways extending into the heart of north america
یک شبکه ی آبراه که تا قلب آمریکای شمالی گسترش دارد
6. she explored the possibility of extending the contract
او امکان تمدید قرارداد را بررسی کرد.