extemporize


معنی: بالبداهه گفتن، فورا تهیه کردن
معانی دیگر: فی البداهه گفتن، فی المجلس گفتن، بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: extemporizes, extemporizing, extemporized
(1) تعریف: to speak without preparation or reference to notes.
مشابه: ad-lib, play it by ear

(2) تعریف: in music, to compose as one performs; improvise.
مشابه: ad-lib, play it by ear

(3) تعریف: to do or manage with any means at hand.
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: extemporization (n.), extemporizer (n.)
(1) تعریف: to make or do without plan or preparation.
مشابه: ad-lib

(2) تعریف: to compose or perform (music) on the spur of the moment; improvise.
مشابه: ad-lib

جمله های نمونه

1. since she had lost the text of her speech she had to extemporize
چون متن سخنرانی خود را گم کرده بود مجبور شد فی البداهه صحبت کند.

2. The speaker can extemporize on any of a number of subjects.
[ترجمه گوگل]گوینده می تواند در مورد هر یک از موضوعات مختلف توضیح دهد
[ترجمه ترگمان]سخنگو می تواند بر روی هر یک از موضوعات تمرکز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He has to extemporize because he has forgotten to bring his note.
[ترجمه گوگل]او باید امتحان کند، زیرا فراموش کرده است که یادداشت خود را بیاورد
[ترجمه ترگمان]او باید به این دلیل که فراموش کرده بود یادداشت را بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He had to extemporize because he had forgotten to bring his notes.
[ترجمه گوگل]او مجبور بود که امتحان کند، زیرا فراموش کرده بود یادداشت های خود را بیاورد
[ترجمه ترگمان]زیرا فراموش کرده بود که یادداشت ها را برایش بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I'd lost my notes and had to extemporize.
[ترجمه گوگل]یادداشت هایم را گم کرده بودم و مجبور شدم تجربه کنم
[ترجمه ترگمان]یادداشت ها را از دست داده بودم و مجبور بودم به extemporize بروم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Certain performers can extemporize.
[ترجمه گوگل]برخی از نوازندگان می توانند تجربه کنند
[ترجمه ترگمان]برخی از مجریان نیز می توانند این کار را انجام دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The actress forgot her lines and had to extemporize.
[ترجمه گوگل]این هنرپیشه خطوط خود را فراموش کرد و مجبور شد تجربه کند
[ترجمه ترگمان]بازیگر خطوط خود را فراموش کرد و به extemporize پیوست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بالبداهه گفتن (فعل)
extemporize

فورا تهیه کردن (فعل)
extemporize

انگلیسی به انگلیسی

• do something (i.e. sing, perform, speak) without advance preparation, improvise (also extemporise)
if you extemporize, you speak, act, or perform something immediately, without any rehearsing or preparation; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : extemporize
✅️ اسم ( noun ) : extemporization
✅️ صفت ( adjective ) : extempore / extemporaneous
✅️ قید ( adverb ) : extempore / extemporaneously

بپرس