extempore


معنی: فی البدیهه، بطور فی البدیهه
معانی دیگر: فی البداهه، بی آمادگی، فی المجلس، به طور فی البداهه، بدون آمادگی قبلی

بررسی کلمه

قید ( adverb )
(1) تعریف: without plan or preparation; impromptu or improvised.
متضاد: rehearsed

- She performed songs extempore, created from phrases the audience shouted out to her.
[ترجمه گوگل] او آهنگ‌هایی را که از عباراتی که تماشاگران برای او فریاد می‌زدند خلق می‌کردند، اجرا می‌کرد
[ترجمه ترگمان] او songs را اجرا می کرد، که از عباراتی که حضار به او می دادند، ایجاد می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: of giving a speech, without notes or reference to notes.
صفت ( adjective )
• : تعریف: extemporaneous.
متضاد: rehearsed
مشابه: extemporaneous

جمله های نمونه

1. an extempore poem
شعر فی البداهه

2. a speech given extempore
خطابه ای که بدون آمادگی قبلی ارائه می شود

3. We had family prayers before breakfast with extempore prayers from Father, who had the faculty of producing these on demand.
[ترجمه گوگل]ما قبل از صبحانه نمازهای خانوادگی را با دعاهای اجباری از طرف پدر، که توانایی تولید اینها را داشت، می خواندیم
[ترجمه ترگمان]ما قبل از صبحانه، دعای خیر و دعای خیر و دعای خیر از پدر داشتیم که استعداد تولید این تقاضا را داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This is usually performed extempore, following the whims of the singer, musician and/or dancer.
[ترجمه گوگل]این معمولاً به‌عنوان هوس‌های خواننده، نوازنده و/یا رقصنده انجام می‌شود
[ترجمه ترگمان]این کار معمولا فوری و با پیروی از هوس خواننده، موسیقی دان و یا رقاص انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His remarks were extempore and may need to be qualified.
[ترجمه گوگل]اظهارات او عاقلانه بود و ممکن است نیاز به واجد شرایط بودن داشته باشد
[ترجمه ترگمان]سخنان او بی درنگ آغاز شد و ممکن است لازم باشد که واجد شرایط باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A great poet once wrote an extempore poem here.
[ترجمه گوگل]یک شاعر بزرگ یک بار اینجا یک شعر عالی سروده است
[ترجمه ترگمان]شاعر بزرگی روزی یک شعر فوری نوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The teaching of piano extempore accompaniment is the work in which theory and practice are closely jointed.
[ترجمه گوگل]آموزش همنوازی پیانو، کاری است که در آن تئوری و عمل به طور نزدیک به هم پیوند خورده اند
[ترجمه ترگمان]آموختن پیانو به پیانو، همان کاری است که در آن تئوری و عمل به طور نزدیکی به هم پیوسته شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Interpretation is defined as an extempore oral reproduction, in one language, of what is said in another language. And people who do interpreting are called interpreters.
[ترجمه گوگل]تفسیر به عنوان یک بازتولید شفاهی موقت، در یک زبان، از آنچه در زبان دیگر گفته می شود، تعریف می شود و به افرادی که ترجمه می کنند مترجم می گویند
[ترجمه ترگمان]تفسیر به عنوان یک تولید مثل مبتدی شفاهی، در یک زبان، از چیزی که در زبان دیگری گفته می شود تعریف می شود و افرادی که تفسیر می کنند مترجم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. First is the extempore of the artist's creativity, make the "incompleteness" art work.
[ترجمه گوگل]اول از خلاقیت هنرمند است، "ناقص بودن" اثر هنری است
[ترجمه ترگمان]اول، داستان فوری خلاقیت هنرمند، و \"ناکامل بودن\" هنرمند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The song was composed extempore.
[ترجمه گوگل]آهنگ فوق العاده ساخته شده است
[ترجمه ترگمان]آهنگ تصنیف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. At the audition, the actors were asked to perform extempore.
[ترجمه گوگل]در تست بازیگری از بازیگران خواسته شد تا به صورت برجسته بازی کنند
[ترجمه ترگمان]در گروه بازیگری، از بازیگران خواسته شد که فوری دست به کار شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The judgments were very short and appear to have been extempore.
[ترجمه گوگل]قضاوت‌ها بسیار کوتاه بودند و به نظر می‌رسد عجولانه بوده‌اند
[ترجمه ترگمان]قضاوت آن ها بسیار کوتاه بود و به نظر می رسید که فی البداهه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. At present, the existing GIS system that faces the extempore inquire can't meet the demand of the enterprises running.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، سیستم GIS موجود که با تحقیقات گسترده مواجه است، نمی تواند تقاضای شرکت های در حال اجرا را برآورده کند
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، سیستم موجود شبکه GIS که با فاز اولیه شرکت می کند نمی تواند تقاضای شرکت های فعال را برآورده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The instant finding, seizing the opportunity in good time and fully playing on spot in the observation of the accident form the trilogy of the extempore interview.
[ترجمه گوگل]یافتن فوری، استفاده از فرصت به موقع و بازی کامل در محل در مشاهده تصادف، سه گانه مصاحبه اکسپور را تشکیل می دهد
[ترجمه ترگمان]در همان لحظه، فرصت مناسب را غنیمت شمرد و به طور کامل در محل مشاهده تصادف، سه نمایش تراژدی را شکل داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فی البدیهه (قید)
extempore

بطور فی البدیهه (قید)
extempore

انگلیسی به انگلیسی

• spontaneous, impromptu, improvised

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : extemporize
✅️ اسم ( noun ) : extemporization
✅️ صفت ( adjective ) : extempore / extemporaneous
✅️ قید ( adverb ) : extempore / extemporaneously
فی البداهه، بداهه
بدون فکر قبلی
بدون امادگی قبلی

بپرس