expulsion


معنی: تبعید، اخراج، حذف، راندگی، دفع، بیرون شدگی
معانی دیگر: برون راند، به زور بیرون کردن، دفع (از بدن یا موتور و غیره)، برون فرست

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: an act or instance of expelling or forcing out, or the state of being expelled.
مترادف: banishment, discharge, ejection, evacuation, eviction, exile, expelling, ouster
متضاد: admission
مشابه: deportation, exclusion, expatriation, purge, release

- Expulsion of air from the lungs is part of breathing.
[ترجمه گوگل] خروج هوا از ریه ها بخشی از تنفس است
[ترجمه ترگمان] بیرون ریختن هوا از هوا بخشی از تنفس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The expulsion of Jews from Spain was ordered in 1492.
[ترجمه گوگل] در سال 1492 دستور اخراج یهودیان از اسپانیا صادر شد
[ترجمه ترگمان] دستور اخراج یهودیان از اسپانیا در سال ۱۴۹۲ رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. his expulsion from the university was due to bad grades, not political activities
اخراج او از دانشگاه به خاطر نمرات بد بوده نه فعالیت های سیاسی.

2. the expulsion of air from the lungs
بیرون راندن هوا از شش

3. the expulsion of foreign advisers
بیرون راندن (اخراج) مشاوران خارجی

4. five demerits and your expulsion will be certain!
پنج امتیاز منفی و اخراج تو حتمی خواهد بود!

5. his enemies were scheming his expulsion
دشمنانش برای اخراج او نقشه می چیدند.

6. his perverted behavior caused his expulsion
رفتار کژراهانه ی او موجب اخراجش گردید.

7. they menaced him with immediate expulsion
او را تهدید به اخراج فوری کردند.

8. any evasion of responsibility will lead to expulsion
هرگونه گریز از مسئولیت موجب اخراج خواهد شد.

9. they aimed to exterminate the natives through killing and expulsion
آنها می خواستند با کشتار و اخراج بومیان،نسل آنان را براندازند.

10. They threatened him with expulsion from school.
[ترجمه گوگل]او را به اخراج از مدرسه تهدید کردند
[ترجمه ترگمان]او را با اخراج از مدرسه تهدید کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Her hatred of authority led to her expulsion from high school.
[ترجمه گوگل]نفرت او از اقتدار منجر به اخراج او از دبیرستان شد
[ترجمه ترگمان]نفرت او از قدرت منجر به اخراج او از دبیرستان شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The expulsion of hundreds of thousands of people represents a humanitarian catastrophe of enormous proportions.
[ترجمه گوگل]اخراج صدها هزار نفر نشان دهنده یک فاجعه انسانی با ابعاد عظیم است
[ترجمه ترگمان]اخراج صدها هزار نفر از مردم نشان دهنده یک فاجعه انسانی با نسبت های عظیم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The headteacher threatened the three girls with expulsion.
[ترجمه گوگل]مدیر مدرسه سه دختر را تهدید به اخراج کرد
[ترجمه ترگمان]The سه دختر را که اخراج شده بودند تهدید می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His bad behaviour resulted in his expulsion from school.
[ترجمه گوگل]رفتار بد او باعث اخراج او از مدرسه شد
[ترجمه ترگمان]رفتار بد او باعث اخراج او از مدرسه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Mugezi eventually engineers his own expulsion from the family home and into another dictatorial regime, that of a Catholic seminary.
[ترجمه گوگل]موگزی سرانجام اخراج خود را از خانه خانوادگی و به یک رژیم دیکتاتوری دیگر، یعنی یک مدرسه علمیه کاتولیک، مهندسی می کند
[ترجمه ترگمان]سرانجام Mugezi اخراج خود را از خانه خانواده و به یک رژیم دیکتاتوری دیگر یعنی یک مدرسه مذهبی کاتولیک هدایت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Rapid movement in cephalopods is achieved by expulsion of water from a muscular funnel beneath the head.
[ترجمه گوگل]حرکت سریع در سرپایان با بیرون راندن آب از قیف عضلانی زیر سر حاصل می شود
[ترجمه ترگمان]حرکت سریع در سرپایان با بیرون آوردن آب از یک قیف عضلانی در زیر سر بدست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تبعید (اسم)
exile, banishment, deportation, expulsion, transportation, transmigration, proscription

اخراج (اسم)
ejection, banishment, deportation, expulsion, dismissal, eviction, exclusion, boot, ouster, deposal, extrusion, rustication

حذف (اسم)
cancellation, elimination, expulsion, exclusion, deletion, omission, ellipsis, pretermission, write-off

راندگی (اسم)
expulsion, drift

دفع (اسم)
repulsion, rebuff, rebuttal, repercussion, repulse, expulsion, exclusion, secretion, ejectment, excretion, propulsion, voidance

بیرون شدگی (اسم)
expulsion

تخصصی

[فوتبال] اخراج

انگلیسی به انگلیسی

• exile, ejection, banishment; act of sending away (as punishment)
expulsion is the expelling of someone from a school or organization; a formal word.
expulsion is also the act of forcing people to leave a place; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : expel
✅️ اسم ( noun ) : expulsion
✅️ صفت ( adjective ) : expulsive
✅️ قید ( adverb ) : _
بیرون ریزی ( غذا ) در اصطلاح اختلالات تغذیه
🗣️اِکْس پاٰلشِن
NOUN
۱ ) عمل بیرون کردن/انداختن کسی از ارگان یا جایی یا مکانی - اخراج
MEANING
- make leave
- the act of expelling : the state of being expelled
💠 Open Stadiums, a women’s rights group that has campaigned for years for female fans to be allowed into stadiums in Iran, wrote an open letter to the world governing body calling for Iran’s expulsion
...
[مشاهده متن کامل]

۲ ) دفع ( از بدن یا موتور و غیره )
MEANING
- ( the act of ) forcing air or liquid out of something
- the action of forcing something out of the body
💠 Oxytocin causes expulsion of milk from the lactating mammary gland

expulsion ( علوم سلامت )
واژه مصوب: برون جهش
تعریف: خروج جهشی منی از پیشاب راه به دنبال انقباضات کف لگن
اخراج، بیرون کردن، تبعید.
ابطال
فسخ

بپرس