expostulate


معنی: عتاب کردن، سرزنش دوستانه کردن
معانی دیگر: (با حرارت و لحن پند آمیز با کسی حرف زدن) نصیحت و خرده گیری کردن، (باکسی) کلنجار رفتن، کشتیار شدن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: expostulates, expostulating, expostulated
مشتقات: expostulative (adj.), expostulatory (adj.), expostulatingly (adv.), expostulation (n.), expostulator (n.)
• : تعریف: to argue earnestly with someone, usu. against an intended action; remonstrate.
مشابه: argue, remonstrate

- The drunken man expostulated with the flight attendant as she escorted him off the plane.
[ترجمه گوگل] مرد مست در حالی که مهماندار او را از هواپیما همراهی می‌کرد، به او بدگویی کرد
[ترجمه ترگمان] مرد مست با مهماندار هواپیما که او را از هواپیما بیرون می برد دوستانه به او گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. it is useless to expostulate with a stubborn man
پند دادن به آدم یکدنده بی فایده است.

2. I expostulate with her on the impropriety.
[ترجمه گوگل]من با او در مورد ناشایستگی تبرئه می کنم
[ترجمه ترگمان]من با او در این مورد با او موافق نیستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The father expostulate with his son about the foolishness of leaving school.
[ترجمه گوگل]پدر با پسرش در مورد حماقت ترک مدرسه توضیح می دهد
[ترجمه ترگمان]پدر با پسرش راجع به حماقت مدرسه با پسرش حرف می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. expostulate with sb. about sth.
[ترجمه گوگل]تبرئه کردن با sb در مورد sth
[ترجمه ترگمان]سرزنشش کنیم در مورد sth
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She expostulate with her husband about his habit of smoking in bed.
[ترجمه گوگل]او با شوهرش در مورد عادت او به کشیدن سیگار در رختخواب توضیح می دهد
[ترجمه ترگمان]با شوهرش در مورد عادت همیشگی اش در رختخواب، با شوهرش صحبت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They expostulate with him about the risk involve in his plan.
[ترجمه گوگل]آنها با او در مورد خطراتی که در برنامه او وجود دارد توضیح می دهند
[ترجمه ترگمان]آن ها با او در مورد خطر درگیر شدن در نقشه اش به ما اعتراض می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Now and again one would try to expostulate with the man in white but it was no good; nobody was listening.
[ترجمه گوگل]هرازگاهی سعی می شد با مرد سفیدپوش تبرئه کرد، اما خوب نبود کسی گوش نمی داد
[ترجمه ترگمان]گاه و بیگاه سعی می کرد با آن مرد سفیدپوش بیرون بیاید، اما خوب نبود؛ کسی گوش نمی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Breeze looked up, meaning to expostulate, but was silenced by what she saw in her sister's face.
[ترجمه گوگل]نسیم به معنای تبرئه کردن به بالا نگاه کرد، اما با آنچه در چهره خواهرش دید ساکت شد
[ترجمه ترگمان]نسیم به او نگاه کرد، می خواست بر ما مسلط شود، اما آنچه را که در صورت خواهرش دیده بود خاموش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He wanted to plunge in and expostulate with her.
[ترجمه گوگل]او می خواست با او غوطه ور شود و تبرئه شود
[ترجمه ترگمان]دلش می خواست با او شیرجه بزند و با او بازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Sons feel unreasonable, expostulate with simultaneously.
[ترجمه گوگل]پسران احساس غیرمنطقی می کنند، به طور همزمان تبرئه می کنند
[ترجمه ترگمان]پسران احساس نامعقولی دارند که در آن واحد با ما موافق نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. One of his students expostulate with him about his examination result.
[ترجمه گوگل]یکی از شاگردانش از نتیجه امتحانش با او توضیح می دهد
[ترجمه ترگمان]یکی از شاگردانش در مورد معاینه او به او اعتراض کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Didn't you ever expostulate with her on the subject?
[ترجمه گوگل]آیا تا به حال با او در مورد این موضوع تبیین نکردید؟
[ترجمه ترگمان]تا حالا در این مورد با او حرف نزدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. For a moment I thought she was going to expostulate.
[ترجمه گوگل]برای یک لحظه فکر کردم او قصد دارد تبرئه کند
[ترجمه ترگمان]برای یک لحظه فکر کردم که او می خواهد ما را سرزنش کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عتاب کردن (فعل)
blame, rebuke, chide, reprove, expostulate

سرزنش دوستانه کردن (فعل)
expostulate

انگلیسی به انگلیسی

• protest against, dispute; admonish, council
if you expostulate, you express strong disagreement with someone; a formal word.

پیشنهاد کاربران

رأی کسی را ( برای انجام کاری ) زدن
رأی کسی را زدن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : expostulate
✅️ اسم ( noun ) : expostulation
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _

بپرس