expository

/ɪksˈpɒzɪtr//ɛksˈpɒzɪtəri/

معنی: نمایشی، توضیحی، تفسیری
معانی دیگر: وابسته به شرح و بیان، شرحی، توصیفی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: expositorily (adv.)
• : تعریف: designating nonfiction writing that explains and describes with the aim of conveying information or presenting certain opinions or points of view.

جمله های نمونه

1. expository writing
نگارش توضیحی (نوشتن در بیان اندیشه یا پدیده و غیره)

2. Euripidean drama commonly has an expository prologue whose function is to outline the forthcoming action of the play.
[ترجمه گوگل]درام اوریپیدی معمولاً یک مقدمه توضیحی دارد که کارکرد آن ترسیم کنش آتی نمایشنامه است
[ترجمه ترگمان]درام Euripidean معمولا یک مقدمه ویژه دارد که وظیفه آن طرح کلیات اجرای نمایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. An expository treatise or series of annotations; an exegesis.
[ترجمه گوگل]یک رساله توضیحی یا مجموعه ای از حاشیه نویسی؛ یک تفسیر
[ترجمه ترگمان]یک مقاله توضیحی یا مجموعه ای از annotations؛ یک تفسیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. An insightful expository commentary, originally messages, of Genesis 1 - 11 by the well - known speaker Dr.
[ترجمه گوگل]یک تفسیر روشنگر روشنگر، در اصل پیام‌هایی از پیدایش 1-11 توسط سخنران مشهور دکتر
[ترجمه ترگمان]یک تفسیر توضیحی منطقی، در اصل پیام ها، سفر پیدایش ۱ - ۱۱ به وسیله سخنگوی معروف دکتر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This expository dictionary is very useful.
[ترجمه گوگل]این فرهنگ لغت توضیحی بسیار مفید است
[ترجمه ترگمان]این فرهنگ لغت توضیحی بسیار مفید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Write an expository essay explaining how to republishing fast.
[ترجمه گوگل]یک مقاله توضیحی بنویسید که نحوه بازنشر سریع را توضیح دهد
[ترجمه ترگمان]یک مقاله توضیحی بنویسید که چگونه سریع عمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But his interest grew as he worked, and he began to aim at a comprehensive expository commentary on Epicurus.
[ترجمه گوگل]اما علاقه او با کارش بیشتر شد و شروع به هدف گذاری برای تفسیری جامع درباره اپیکور کرد
[ترجمه ترگمان]با این حال، علاقه او به همان اندازه که کار می کرد رشد کرد، و درصدد برآمد که تفسیری جامع از توضیحی درباره آثار اپیکور انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I believe it was the fact that the preaching was truly expository that hooked him.
[ترجمه گوگل]من معتقدم این واقعیت بود که موعظه واقعاً تبیین کننده بود که او را جذب کرد
[ترجمه ترگمان]به نظر من این حقیقت بود که موعظه به راستی expository بود که او را قلاب کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The explanatory article in encyclopaedia is a kind of expository writing.
[ترجمه گوگل]مقاله توضیحی در دایره المعارف نوعی نگارش تشریحی است
[ترجمه ترگمان]مقاله توضیحی در زمینه دایره المعارف نوعی از نوشته های توضیحی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Items in the journal may be research papers notes, survey or expository articles, or research problems.
[ترجمه گوگل]موارد موجود در مجله ممکن است یادداشت های مقالات تحقیقاتی، مقالات نظرسنجی یا توضیحی یا مشکلات تحقیقاتی باشد
[ترجمه ترگمان]موارد در مجله ممکن است مقالات تحقیقاتی، بررسی، بررسی و یا مشکلات تحقیقاتی باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Next, this book applies this model to writing outlines for expository articles and narrative articles.
[ترجمه گوگل]در مرحله بعد، این کتاب این مدل را برای نوشتن طرح کلی برای مقالات توضیحی و مقالات روایی به کار می گیرد
[ترجمه ترگمان]سپس این کتاب، این مدل را برای نوشتن طرح برای مقاله های توضیحی و مقالات روایی به کار می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His language at such points generally seems to be explainable primarily in terms of his expository objectives.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد زبان او در چنین نقاطی عمدتاً از نظر اهداف توضیحی او قابل توضیح است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که زبان او در چنین مواردی در درجه اول مربوط به اهداف توضیحی او باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نمایشی (صفت)
expositive, scenic, demonstrative, dramatic, exhibitive, expository, flashy, stagy

توضیحی (صفت)
expositive, expository, explanatory

تفسیری (صفت)
expositive, expository, interpretive, interpretative, paraphrastic

تخصصی

[سینما] شروع تفسیری

انگلیسی به انگلیسی

• explanatory, interpretive

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Serving to explain or clarify 📜
🔍 مترادف: Explanatory
✅ مثال: The expository essay provided a clear analysis of the topic
تفسیری

بپرس