• (1)تعریف: one that explores, esp. an unfamiliar geographic region. • مشابه: pioneer
• (2)تعریف: an implement or instrument used to explore a wound, diseased tooth, or the like.
• (3)تعریف: (cap.) any of a series of U.S. research satellites.
جمله های نمونه
1. christopher colombus was a great explorer
کریستف کلمب جهان پژوه بزرگی بود.
2. The explorer was killed by barbaric people.
[ترجمه گوگل]کاشف توسط افراد وحشی کشته شد [ترجمه ترگمان]کاوشگر توسط مردم بربر به قتل رسید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Some prevision warned the explorer of trouble.
[ترجمه گوگل]برخی پیشبینیها به کاوشگر درباره مشکل هشدار میدادند [ترجمه ترگمان]بعضی از prevision به کاشف دردسر هشدار دادند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The explorer slept that night on the lip of a dead volcano.
[ترجمه ]
|
[ترجمه گوگل]کاشف آن شب روی لب آتشفشان مرده خوابید [ترجمه ترگمان]کاشف آن شب روی لبه آتشفشان مرده خوابید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The explorer related his adventures.
[ترجمه گوگل]کاوشگر ماجراهای خود را شرح داد [ترجمه ترگمان]کاشف به ماجراهای خود پایان داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Magellan was a famous sixteenth-century explorer.
[ترجمه گوگل]ماژلان کاشف معروف قرن شانزدهم بود [ترجمه ترگمان]ماژلان کاشف مشهور قرن شانزدهم بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The 45 year-old explorer has been preparing for his latest expedition to the Arctic.
[ترجمه گوگل]این کاشف 45 ساله برای آخرین سفر خود به قطب شمال آماده می شود [ترجمه ترگمان]کاشف ۴۵ ساله برای آخرین سفر خود به قطب شمال آماده شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. With the Explorer pass, you can get on and off the bus as you please .
[ترجمه گوگل]با کارت اکسپلورر، می توانید هر طور که بخواهید از اتوبوس سوار و پیاده شوید [ترجمه ترگمان]با سطح عملکرد ماشین شما می توانید هر طور میل دارید از اتوبوس پیاده شوید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. A series of lucky accidents led the explorer to his discovery.
[ترجمه گوگل]یک سری تصادفات خوش شانس، کاشف را به کشف خود هدایت کرد [ترجمه ترگمان]یک سلسله از حوادث تصادف باعث شد کاشف به عمل آید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The explorer was ever awake for the dangers that surrounded him.
[ترجمه گوگل]کاشف همیشه برای خطراتی که او را احاطه کرده بود بیدار بود [ترجمه ترگمان]کاشف به خاطر خطراتی که او را احاطه کرده بود بیدار شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. His father is an Arctic explorer.
[ترجمه گوگل]پدرش کاشف قطب شمال است [ترجمه ترگمان]پدرش کاشف قطب شمال است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The explorer spun many fantastic tales about his adventures in the primeval forests.
[ترجمه گوگل]این کاوشگر داستان های خارق العاده زیادی در مورد ماجراجویی های خود در جنگل های اولیه روایت کرد [ترجمه ترگمان]کاشف داستان های عجیب بسیاری در مورد ماجراهای خود در جنگل های بکر چرخاند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Internet Explorer is also on the desktop of every iMac, and Apple running MacOS
[ترجمه گوگل]اینترنت اکسپلورر همچنین روی دسکتاپ هر iMac و اپل دارای MacOS است [ترجمه ترگمان]اینترنت اکسپلورر نیز روی رومیزی هر iMac و اپل اجرا می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[عمران و معماری] پوینده [کامپیوتر] جستجو گر . - جستجوگر - بخشی از ویندوز که برای جستجوی دایرکتوریها، فایلها، و فهرست به کار می رود .این برنامه در نسخه های اولیه ویندوز، به مدیر فایل (File Manger) مربوط است .
انگلیسی به انگلیسی
• researcher, investigator; one who travels to unknown regions; program for file management in the windows operating system (computers) an explorer is someone who travels to places about which very little is known, in order to discover what is there.
پیشنهاد کاربران
سیاح ، جهانگرد . جستجوگر، مکتشف مثال: internet explorer جستجوگر اینترنت
/Explorer ( n ) /ɪkˈsplɔːr. ɚ someone who travels to places where no one has ever been in order to find out what is there Example: Magellan was a famous 16th - century explorer
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند: ✅ فعل ( verb ) : explore ✅️ اسم ( noun ) : exploration / explorer ✅️ صفت ( adjective ) : exploratory ✅️ قید ( adverb ) : _
The explorer introduced in Conference was the best one world adors.