• : تعریف: related to, inclined to, or for the purpose of exploration.
جمله های نمونه
1. exploratory discussions about peace
مذاکرات مقدماتی درباره ی صلح
2. Exploratory investigations have indicated large amounts of oil below the sea bed.
[ترجمه گوگل]تحقیقات اکتشافی مقادیر زیادی نفت را در زیر بستر دریا نشان داده است [ترجمه ترگمان]تحقیقات اکتشافی مقادیر زیادی از نفت را زیر بس تر دریا نشان داده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He's going to have exploratory surgery on his knee.
[ترجمه a] او قرار است یک جراحی تشخیصی روی زانوی خود داشته باشد.
|
[ترجمه گوگل]او قرار است زانویش را جراحی کند [ترجمه ترگمان]قراره یه جراحی اکتشافی روی زانوی اون انجام بده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. She's having some exploratory tests done to find out what's causing the illness.
[ترجمه گوگل]او در حال انجام برخی آزمایشات اکتشافی است تا بفهمد چه چیزی باعث این بیماری شده است [ترجمه ترگمان]او داشت آزمایش های اکتشافی انجام می داد تا ببیند علت بیماری چیست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Exploratory discussions between management and the unions have ended in stalemate.
[ترجمه گوگل]بحث های اکتشافی بین مدیریت و اتحادیه ها به بن بست ختم شده است [ترجمه ترگمان]مذاکرات Exploratory بین مدیریت و اتحادیه ها به بن بست رسیده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. One other remained in hospital for an exploratory operation on a shoulder injury.
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از آنها به دلیل جراحت از ناحیه شانه برای یک عمل جراحی اکتشافی در بیمارستان ماند [ترجمه ترگمان]یکی دیگر در بیمارستان برای عملیات اکتشافی بر روی جراحت شانه باقی ماند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The exploratory design is used to accumulate data in order to formulate more precise hypotheses and research questions.
[ترجمه گوگل]از طرح اکتشافی برای جمع آوری داده ها به منظور تدوین فرضیه ها و سؤالات تحقیق دقیق تر استفاده می شود [ترجمه ترگمان]طراحی اکتشافی برای جمع آوری داده ها به منظور تدوین فرضیات دقیق تر و پرسش های پژوهشی مورد استفاده قرار می گیرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Exploratory techniques are extremely well fitted to sociolinguistic research.
[ترجمه گوگل]تکنیک های اکتشافی به خوبی برای تحقیقات اجتماعی-زبانی مناسب هستند [ترجمه ترگمان]روش های اکتشافی به شدت متناسب با تحقیقات sociolinguistic هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. For short exploratory missions of a few days, it is clearly most expedient to carry along the requisite supplies from Earth.
[ترجمه گوگل]برای مأموریتهای اکتشافی کوتاه چند روزه، حمل تجهیزات مورد نیاز از زمین واضح است که مصلحتتر است [ترجمه ترگمان]برای ماموریت های اکتشافی کوتاه چند روز، به وضوح لازم است که تدارکات لازم را از زمین به همراه داشته باشیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. This exploratory project examines the marketing procedure undertaken by a number of software houses.
[ترجمه گوگل]این پروژه اکتشافی روند بازاریابی انجام شده توسط تعدادی از خانه های نرم افزار را بررسی می کند [ترجمه ترگمان]این پروژه اکتشافی فرآیند بازاریابی انجام شده توسط تعدادی از خانه های نرم افزاری را مورد بررسی قرار می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The principal aim of this exploratory research is to gain a better understanding of franchising and the franchising decision.
[ترجمه گوگل]هدف اصلی این تحقیق اکتشافی دستیابی به درک بهتری از فرانشیز و تصمیم فرانشیز است [ترجمه ترگمان]هدف اصلی این تحقیق اکتشافی، کسب درکی بهتر از franchising و تصمیم franchising است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The operations had been mainly exploratory.
[ترجمه گوگل]این عملیات عمدتاً اکتشافی بود [ترجمه ترگمان]عملیات عمدتا اکتشافی بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Recently a man I knew had an exploratory study.
[ترجمه گوگل]اخیراً مردی که می شناختم یک مطالعه اکتشافی داشت [ترجمه ترگمان]اخیرا مردی که می شناختم یه تحقیق اکتشافی بوده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Name-giving is one of the perquisites of leading exploratory dives to vent sites.
[ترجمه گوگل]نام گذاری یکی از ملزومات غواصی اکتشافی پیشرو برای تخلیه مکان است [ترجمه ترگمان]نام - بخشش یکی از the of اکتشافی است که به سایت های تخلیه منتقل می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• of research, investigative; of exploration, of adventure and traveling to unknown regions exploratory actions are done to discover something or to learn something; a formal word.
پیشنهاد کاربران
۱. اکتشافی ۲. تحقیقی. ازمایشی ۳. مقدماتی مثال: surgeons performed an exploratory operation جراحان یک عمل تحقیقی و ازمایشی را انجام دادند.
قابل شرح تشریحی چیزی که بتونی اون رو شرح بدی مثل exploratory statements: عبارت هایی که در جواب اون ها نیاز به توضیح داشته باشی و با بله یا خیر جواب ندی
به صورت آزمایشی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند: ✅ فعل ( verb ) : explore ✅️ اسم ( noun ) : exploration / explorer ✅️ صفت ( adjective ) : exploratory ✅️ قید ( adverb ) : _
مقدماتی آزمایشی کندوکاوانه، کاوشگرانه
تشخیصی
کاوشگر، کنجکاو
جستجو گرانه
The teenage years are an explorary period in children's lives - a time when they begin to try out many new activities and meet new people.