explicitly


صریحا، بطورصریح یاروشن، واضحا

جمله های نمونه

1. They explicitly denied that they are involved in mainline politics.
[ترجمه گوگل]آنها به صراحت دخالت در سیاست های اصلی را رد کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها صریحا این موضوع را که در سیاست mainline دخالت دارند را رد کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. You were explicitly instructed to wait here.
[ترجمه گوگل]به شما صراحتاً دستور داده شده که اینجا منتظر بمانید
[ترجمه ترگمان]به صراحت به شما آموزش داده شد که اینجا صبر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He stopped short of explicitly criticizing the government.
[ترجمه گوگل]او از انتقاد صریح از دولت خودداری کرد
[ترجمه ترگمان]او از انتقاد صریح از دولت خودداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. These facts were nowhere explicitly stated.
[ترجمه گوگل]این حقایق هیچ جا به صراحت بیان نشد
[ترجمه ترگمان]این حقایق به روشنی بیان نمی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She has been talking very explicitly about AIDS to these groups.
[ترجمه گوگل]او خیلی صریح در مورد ایدز با این گروه ها صحبت کرده است
[ترجمه ترگمان]او به صراحت در مورد ایدز به این گروه ها صحبت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The report states explicitly that the system was to blame.
[ترجمه گوگل]در این گزارش به صراحت آمده است که سیستم مقصر بوده است
[ترجمه ترگمان]این گزارش صراحتا اعلام می کند که این سیستم مقصر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It reinforces, implicitly or explicitly, the idea that money is all-important.
[ترجمه گوگل]به طور ضمنی یا صریح این ایده را تقویت می کند که پول بسیار مهم است
[ترجمه ترگمان]این کار، به طور ضمنی و صریح، این ایده را تقویت می کند که پول بسیار مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She was explicitly forbidden to attend.
[ترجمه گوگل]او صراحتاً از حضور در آن منع شد
[ترجمه ترگمان]او صریحا از شرکت در این مراسم منع شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I am striving to explain explicitly.
[ترجمه گوگل]من سعی می کنم به صراحت توضیح دهم
[ترجمه ترگمان]من در تلاش هستم که به صراحت توضیح دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The plan does not explicitly endorse the private ownership of land.
[ترجمه گوگل]این طرح صریحاً مالکیت خصوصی زمین را تأیید نمی کند
[ترجمه ترگمان]این طرح صراحتا مالکیت خصوصی زمین را تایید نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. What's the meaning of this? I explicitly told you not to leave the room.
[ترجمه گوگل]معنی این چیه؟ صراحتا گفتم از اتاق بیرون نرو
[ترجمه ترگمان]معنی این کار چیست؟ من صراحتا بهت گفتم که اتاق رو ترک نکنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The pamphlets had explicitly sought to influence voters in their choice of candidate in the general election.
[ترجمه گوگل]این جزوه ها به صراحت به دنبال تأثیرگذاری بر رأی دهندگان در انتخاب نامزدشان در انتخابات عمومی بود
[ترجمه ترگمان]این نشریات به صراحت به دنبال نفوذ رای دهندگان در انتخاب خود در انتخابات عمومی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In this paper we explicitly consider sociological factors, namely social custom, and the notion of individual commitment.
[ترجمه گوگل]در این مقاله به صراحت عوامل جامعه شناختی، یعنی عرف اجتماعی و مفهوم تعهد فردی را مورد بررسی قرار می دهیم
[ترجمه ترگمان]در این مقاله ما به طور واضح عوامل جامعه شناسی به نام عرف اجتماعی و مفهوم تعهد فردی را در نظر می گیریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Two of them, mantua-making and millinery, he explicitly linked with prostitution.
[ترجمه گوگل]دو تن از آنها، مانتوسازی و میلینری، او صریحاً با فحشا مرتبط بود
[ترجمه ترگمان]دو تن از آن ها به نام mantua و کلاه دوزی، به صراحت با تن فروشی ارتباط داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They generally began by stating explicitly that being a manager meant being the boss: A manager is the person in charge.
[ترجمه گوگل]آنها عموماً با بیان صریح این نکته که مدیر بودن به معنای رئیس بودن است، شروع کردند: مدیر مسئول است
[ترجمه ترگمان]آن ها به طور کلی با بیان صریح اینکه یک مدیر به معنای رئیس بودن است شروع کردند: مدیر مسئول است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• clearly, in a way which leaves nothing to the imagination, with great detail

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : explicitness
✅️ صفت ( adjective ) : explicit
✅️ قید ( adverb ) : explicitly
بی پرده سخن گفتن، رک
به طور مشخص
مشخصاً
به صورت مستقیم
به طور خاص
بروشنی به شفافی
علنا
آشکارا ، به روشنی
به صورت صریح، صریحاً، صراحتاً
به صراحت
به وضوح
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس