مبیّن؛ موضوع مورد توضیح؛ آنچه باید توضیح داده شود؛ حقیقت، موضوع، یا عبارتی که باید با توضیح روشن شود، یا تفسیر و تأویل و �تبیین� گردد.
[فلسفه] مبیَّن؛ آنچه باید تبیین و تأویل و تفسیر شود؛ عبارت نیازمند توضیح؛ نیازمند روشنگری
... [مشاهده متن کامل]
( در تقابل است با explicans که بمعنای مبیِِّن ترجمه شده است. )
( جمع آن explicanda است. )
[فلسفه] مبیَّن؛ آنچه باید تبیین و تأویل و تفسیر شود؛ عبارت نیازمند توضیح؛ نیازمند روشنگری
... [مشاهده متن کامل]
( در تقابل است با explicans که بمعنای مبیِِّن ترجمه شده است. )
( جمع آن explicanda است. )
ابژه ی توضیح، مورد توضیح، چیزی که باید توضیح داده شود
واقعیت، چیز یا عبارتی که باید تبیین شود یا توضیح داده شود.