expired


معنی: سپری
معانی دیگر: منقضى، به سرامده، گذشته از موعد قانون ـ فقه : منقضى، سپرى شده بازرگانى : منقضى شده علوم نظامى : بدون اعتبار

جمله های نمونه

1. the lease expired
مدت اجاره تمام شد.

2. the whales expired with a loud sound
وال ها با صدای بلند دم می زدند.

3. she was taken to the hospital but she soon expired
او را به بیمارستان بردند ولی به زودی فوت کرد.

مترادف ها

سپری (صفت)
elapsed, expired, finished

پیشنهاد کاربران

منقضی شده
فاسد شده
بدون اعتبار. مونغزی شوده
خاتمه یافت
تاریخ گذشته
تمام شده ، منقضی شده ، به سر آمده
passed away
در مورد تنفس = بازدمی
تمام شدن تاریخ
گذشتن
بدون اعتبار

فوت شده ( مودبانه برای کسی که مرده )
منقضی شده
منقضی، تاریخ انقضا گذشته
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس