اسم ( noun )
• : تعریف: one who is very skilled in or knowledgeable about a particular thing.
• مترادف: ace, adept, master, master hand, old hand, whiz
• متضاد: amateur, beginner, novice
• مشابه: artist, authority, connoisseur, maestro, mastermind, pro, pundit, specialist, veteran, virtuoso, wizard
• مترادف: ace, adept, master, master hand, old hand, whiz
• متضاد: amateur, beginner, novice
• مشابه: artist, authority, connoisseur, maestro, mastermind, pro, pundit, specialist, veteran, virtuoso, wizard
- He is an expert on the history of the American West.
[ترجمه امیرحسین] او یک متخصص درمورد تاریخ آمریکا است|
[ترجمه Yazdan art] او یک متخصص در مورد غرب آمریکا است|
[ترجمه M] او یک متخصص در تاریخ امریکای غربی هست|
[ترجمه گوگل] او کارشناس تاریخ غرب آمریکاست[ترجمه ترگمان] او متخصص تاریخ غرب آمریکا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- You should call in an expert to help you with your computers.
[ترجمه محمدرضا] شما باید با متخصص تماس بگیرید تا به شما در استفاده از رایانه های شما کمک کند|
[ترجمه شادی] بهتر است شما با یک متخصص تماس بگیرید تا در مورد رایانه شما به شما کمک کند|
[ترجمه محمد مهدی] شاید باید به متخصص تماس بگیرید تا به شما به استفاده از رایانه به شما کمک کند|
[ترجمه گوگل] شما باید با یک متخصص تماس بگیرید تا در مورد رایانه شما به شما کمک کند[ترجمه ترگمان] شما باید به یک متخصص زنگ بزنید تا با کامپیوتر شما به شما کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
مشتقات: expertly (adv.), expertness (n.)
مشتقات: expertly (adv.), expertness (n.)
• (1) تعریف: very skilled or knowledgeable.
• مترادف: accomplished, adept, experienced, knowledgeable, master, proficient, skilled
• متضاد: amateur, incompetent, inexpert
• مشابه: ace, capable, competent, consummate, deft, dextrous, masterful, masterly, practiced, qualified, skillful
• مترادف: accomplished, adept, experienced, knowledgeable, master, proficient, skilled
• متضاد: amateur, incompetent, inexpert
• مشابه: ace, capable, competent, consummate, deft, dextrous, masterful, masterly, practiced, qualified, skillful
- Our riding coach is an expert horseman.
[ترجمه آراد] مربی سواری ما سوارکار ماهری است|
[ترجمه گوگل] مربی سوارکاری ما یک سوارکار خبره است[ترجمه ترگمان] کالسکه سواری ما سوارکار ماهری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- This furniture was made by an expert craftsman.
[ترجمه mojtaba] این مبلمان توسط یک هنرمند ماهر ساخته شده بود.|
[ترجمه گوگل] این مبلمان توسط یک صنعتگر متخصص ساخته شده است[ترجمه ترگمان] این مبل توسط یک هنرمند متخصص ساخته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: of or pertaining to special skills or knowledge.
• مترادف: skilled, specialized
• مشابه: able, masterly, professional, qualified, skillful
• مترادف: skilled, specialized
• مشابه: able, masterly, professional, qualified, skillful
- She gave us expert help with our project.
[ترجمه سامان] او به پروژه ی ما کمک اختصاصی کرد|
[ترجمه شادی] او به ما در پروژه مان کمک متخصصانه ای کرد|
[ترجمه گوگل] او در پروژه ما به ما کمک کرد[ترجمه ترگمان] او به ما کمک کارشناسی در پروژه خود کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We need some expert advice on how to sell our product.
[ترجمه شادی] ما در زمینه فروش محصولاتمان نیاز به توصیه تخصصی داریم|
[ترجمه گوگل] در مورد نحوه فروش محصول خود به مشاوره تخصصی نیاز داریم[ترجمه ترگمان] ما به برخی توصیه های تخصصی درباره نحوه فروش محصول خود نیاز داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید