expecting


معنی: منتظر

مترادف ها

منتظر (صفت)
expecting, waiting, looking for

پیشنهاد کاربران

pregnant
آبستن، حامله
۱. منتظرِ . . . .
۲. باردار
۳. انتظار داشتن
مثال :
∆ you said you need help with your English, now I'm here, I'm expecting your questions : گفتی برا انگلیسیت کمک لازم داری، خب من الان اینجام، منتظرِ پرسش هاتون هستم الان
...
[مشاهده متن کامل]

∆ Elizabeth is expecting her first child : الیزابت در انتظار اولین فرزندش است ( یا الیزابت حامله است از اولین فرزندش/اولین بارداری خود را تجربه میکند ) [she's expecting = she's pregnant]
∆ i expect you to respect me back, can't you see I'm respecting you : ازت انتظار دارم بهم احترام متقابل بزاری، مگه نمیبینی دارم بهت احترام میگذارم؟

باردار بودن
[خطاب به زنی که احتمال می رود باردار باشد]
Expecting?
توراهی داری؟
چشم به راه

درحال انتظار
منتظر موندن
در نظر داشتن
انتظار کشیدن
انتظار داشتن
متوقع
حامله بودن
انتظار
صبر کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس