1. an expectant mother
زن (یا مادر) آبستن
2. A sudden roar came from the expectant crowd.
[ترجمه گوگل]صدای غرش ناگهانی از جمعیت منتظر بلند شد
[ترجمه ترگمان]غرش ناگهانی جمعیت در فضا پیچید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Mother eyed Jim with an eager, expectant smile.
[ترجمه گوگل]مادر با لبخندی مشتاقانه به جیم نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]مادر با لبخندی پر اشتیاق و انتظار جیم را برانداز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. She turned to me with an expectant look on her face.
[ترجمه گوگل]با قیافه ای پر از انتظار به سمت من برگشت
[ترجمه ترگمان]با نگاهی حاکی از انتظار به طرف من برگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. An expectant crowd gathered.
6. The expectant mothers that Amy had encountered positively glowed with pride.
[ترجمه گوگل]مادران بارداری که امی با آنها روبرو شده بود از غرور می درخشیدند
[ترجمه ترگمان]مادر انتظار داشت که ای می با غرور آشکاری مواجه شده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Many expectant mothers were crowded out of the maternity hospitals.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مادران باردار از زایشگاه ها رانده شده بودند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مادران باردار در بیمارستان به سر می بردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. There was an expectant atmosphere front-of-house.
[ترجمه گوگل]فضای پر انتظاری جلوی خانه وجود داشت
[ترجمه ترگمان]در مقابل خانه یک فضای خالی وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. An expectant hush fell on the guests.
[ترجمه گوگل]سکوت انتظار بر سر مهمانان فرود آمد
[ترجمه ترگمان]سکوتی حاکی از انتظار بر مهمانان چیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Smoking by expectant mothers may increase the chances of brain damage in their babies.
[ترجمه گوگل]سیگار کشیدن توسط مادران باردار ممکن است احتمال آسیب مغزی را در نوزادانشان افزایش دهد
[ترجمه ترگمان]سیگار کشیدن توسط مادران باردار ممکن است شانس آسیب مغزی را در نوزادان خود افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Philip paced the floor, a typically nervous expectant father.
[ترجمه گوگل]فیلیپ روی زمین قدم زد، پدری که معمولاً عصبی بود
[ترجمه ترگمان]فیلیپ روی زمین قدم می زد، یک پدر انتظار عصبی و عصبی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The expectant crowds waited for the king and his queen to pass.
[ترجمه گوگل]جمعیت منتظر منتظر عبور پادشاه و ملکه اش بودند
[ترجمه ترگمان]ازدحام جمعیت منتظر شاه و ملکه بود که بگذرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The darkened assembly room became suddenly hushed and expectant as the picture appeared on the screen.
[ترجمه گوگل]با ظاهر شدن تصویر بر روی صفحه، اتاق تاریک اجتماع ناگهان خاموش و منتظر شد
[ترجمه ترگمان]اتاق اجتماعات تاریک ناگهان خاموش و منتظر شد، چون تصویر روی پرده ظاهر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Expectant crowds lined a fenced-off area divided into 000 yard-square plots.
[ترجمه گوگل]جمعیت منتظر در یک منطقه حصارکشی که به 000 قطعه حیاط مربعی تقسیم شده بود، صف کشیده بودند
[ترجمه ترگمان]جمعیت expectant یک منطقه محصور با حصار را تشکیل دادند که به ۰۰۰ قطعه مربع تقسیم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. A hushed, expectant silence fell from upstairs in the gallery, and then we began.
[ترجمه گوگل]سکوتی آرام و منتظرانه از طبقه بالای گالری فرود آمد و سپس شروع کردیم
[ترجمه ترگمان]سکوتی سنگین و منتظر از طبقه بالا در راهرو حک مفرما شد و بعد شروع کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید