expansive


معنی: متمایل به توسعه
معانی دیگر: (قادر به یا متمایل به گسترش) گستردنی، گسترش پذیر، قابل توسعه، گسترده، توسعه یافته، مفصل، جامع، (وابسته به گسترش) گسترشی، (آدم) گسترده اندیش، آزاده، سخاوتمند، گشاده دست، خوشرو، دارای انبساط خاطر، گسترده روان، شنگول، خرم دل

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: expansively (adv.), expansiveness (n.)
(1) تعریف: having the potential to expand.

(2) تعریف: causing or creating expansion.

(3) تعریف: of a person, open and easy with others.
متضاد: abrupt, curt

(4) تعریف: having a wide range.
متضاد: limited
مشابه: broad, spacious, wide

جمله های نمونه

1. expansive materials
مواد گسترش پذیر

2. an expansive person
آدم خونگرم و خوشرو

3. the expansive force of fire
نیروی گسترشی آتش

4. then we came across an expansive glittering lake
سپس رسیدیم به یک دریاچه ی بزرگ و درخشان

5. Hauser was in an expansive mood .
[ترجمه گوگل]هاوزر در خلق و خوی گسترده بود
[ترجمه ترگمان]هاوزر با حوصله زیاد سر و کار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She made an expansive gesture with her arms.
[ترجمه گوگل]او با بازوهایش حرکت گسترده ای انجام داد
[ترجمه ترگمان]و با دست هایش ژست مفصلی به خود گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She opened her arms wide in an expansive gesture of welcome.
[ترجمه گوگل]آغوشش را به نشانه استقبال گسترده باز کرد
[ترجمه ترگمان]و در حالی که بازوان خود را کاملا باز کرده بود، در حالی که بازوان خود را باز کرده بود،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They have played an expansive style of rugby.
[ترجمه گوگل]آنها یک سبک گسترده راگبی بازی کرده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها سبک expansive راگبی بازی کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We need to look at a more expansive definition of the term.
[ترجمه گوگل]ما باید به تعریف گسترده تری از این اصطلاح نگاه کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید به تعریف گسترده تری از این واژه نگاه کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. An active and expansive market economy is a necessary condition for progress.
[ترجمه گوگل]یک اقتصاد بازار فعال و گسترده شرط لازم برای پیشرفت است
[ترجمه ترگمان]یک اقتصاد فعال و فعال بازار یک شرط ضروری برای پیشرفت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He waved an expansive arm .
[ترجمه گوگل]بازوی گسترده ای را تکان داد
[ترجمه ترگمان]دستش را برای حرکت تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There was an expansive view from the window.
[ترجمه گوگل]منظره وسیعی از پنجره وجود داشت
[ترجمه ترگمان]منظره پهناوری از پنجره به چشم می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In the expansive 1960s bright graduates could advance rapidly.
[ترجمه گوگل]در دهه 1960، فارغ التحصیلان باهوش می توانستند به سرعت پیشرفت کنند
[ترجمه ترگمان]در دهه ۱۹۶۰، فارغ التحصیلان باهوش می توانند به سرعت پیشرفت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He was in an expansive mood on the night of the party.
[ترجمه گوگل]او در شب مهمانی روحیه گسترده ای داشت
[ترجمه ترگمان]او در شب مهمانی سرحال و سرحال بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It was written in an expansive style.
[ترجمه گوگل]به سبکی گسترده نوشته شده بود
[ترجمه ترگمان]این نوشته به سبک expansive نوشته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

متمایل به توسعه (صفت)
expansive

انگلیسی به انگلیسی

• broad, comprehensive, covering a wide range of subjects; spreading, extensive; open, unrestrained
if you are expansive, you talk a lot, because you are happy and relaxed.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Outgoing, sociable; broad and extensive 🌍
🔍 مترادف: Broad
✅ مثال: His expansive personality made him popular at social gatherings
همه جانبه
قابل بسط
توسعه طلبانه
انسباط پذیر، تعمیم پذیر
expansive: متنوع
and the expansive fictional mythoi created by : افسانه های داستانی متوع خلق شده با
گشاده رو
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : expand
✅️ اسم ( noun ) : expansion / expanse / expansivity / expansionism / expansionist / expansiveness
✅️ صفت ( adjective ) : expandable / expansionary / expansionist / expansive
✅️ قید ( adverb ) : expansively
1. جادار، وسیع، گسترده
2. جامع و مفصل
3. خوش رو، صمیمی و خوش برخورد
فراگیر
گشاده دستانه
بالنده
expansive ( adj ) = spacious ( adj )
به معناهای: جادار، وسیع، فراخ
خونگرم و خوشرو
به جای very wide معمولا این صفت به کار می رود.
در حال توسعه ( مثل کشورهای در حال توسعه )
Widespread
گسترده
متورم شونده ( عمران )
متمایل به توسعه
انبساطی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس