expansionary

/ɪkˈspænʃənri//ɪkˈspænʃənri/

انبساطی، گسترش گرای، گسترشی

جمله های نمونه

1. This budget will have a net expansionary effect on the economy.
[ترجمه گوگل]این بودجه یک اثر انبساطی خالص بر اقتصاد خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]این بودجه تاثیر منفی بر اقتصاد خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Not surprisingly, expansionary demand management policies will be successful in reducing Keynesian unemployment.
[ترجمه گوگل]جای تعجب نیست که سیاست های مدیریت تقاضای انبساطی در کاهش بیکاری کینزی موفق خواهد بود
[ترجمه ترگمان]تعجبی ندارد که سیاست های مدیریت تقاضا برای کاهش بیکاری Keynesian موفق خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. An expansionary monetary policy is even less reliable.
[ترجمه گوگل]یک سیاست پولی انبساطی حتی کمتر قابل اعتماد است
[ترجمه ترگمان]سیاست پولی expansionary حتی کم تر قابل اطمینان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The effectiveness of an expansionary fiscal policy is determined by investment multiplier, which in turn, has direct relationship with residents' consumption propensity.
[ترجمه گوگل]اثربخشی یک سیاست مالی انبساطی توسط ضریب سرمایه گذاری تعیین می شود که به نوبه خود با تمایل مصرف ساکنان رابطه مستقیم دارد
[ترجمه ترگمان]اثربخشی سیاست مالی expansionary توسط تقویت کننده سرمایه گذاری تعیین می شود که به نوبه خود رابطه مستقیمی با میل مصرف ساکنان دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They demanded a more expansionary economy to combat rising unemployment.
[ترجمه گوگل]آنها خواستار یک اقتصاد انبساطی بیشتر برای مبارزه با افزایش بیکاری بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها خواستار اقتصاد expansionary برای مبارزه با بیکاری فزاینده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We credibly promise an expansionary monetary policy that will persist for years into the future.
[ترجمه گوگل]ما به طور قابل اعتمادی وعده یک سیاست پولی انبساطی را می دهیم که سال ها در آینده ادامه خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]ما از روی اعتقاد به یک سیاست مالی مشترک که سال ها در آینده باقی خواهد ماند، قول می دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Its super - Keynesian expansionary response to the global recession has put the economy back into top gear.
[ترجمه گوگل]واکنش انبساطی فوق‌العاده کینزی آن به رکود جهانی، اقتصاد را به حالت اولیه بازگردانده است
[ترجمه ترگمان]پاسخ super - به رکود جهانی اقتصاد را تبدیل به دنده بالا کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Expansionary fiscal policies and a powerful inventory cycle, helped by a recovery in international trade and improved financial conditions, fueled a significant pickup in growth.
[ترجمه گوگل]سیاست‌های مالی انبساطی و چرخه موجودی قدرتمند، به کمک بهبود تجارت بین‌المللی و بهبود شرایط مالی، به افزایش قابل توجهی در رشد دامن زد
[ترجمه ترگمان]سیاست های مالی expansionary و چرخه موجودی قوی، به کمک بهبود در تجارت بین المللی و بهبود شرایط مالی، به یک وانت مهم در رشد دامن زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Global imbalances have lessened thanks to expansionary policy in Japan and Northern Europe.
[ترجمه گوگل]عدم تعادل جهانی به لطف سیاست انبساطی در ژاپن و شمال اروپا کاهش یافته است
[ترجمه ترگمان]عدم تعادل جهانی به لطف سیاست expansionary در ژاپن و اروپای شمالی کاهش پیدا کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A monetary policy expansionary enough to stabilize NGDP growth may be politically infeasible.
[ترجمه گوگل]یک سیاست پولی انبساطی به اندازه کافی برای تثبیت رشد تولید ناخالص داخلی ممکن است از نظر سیاسی غیرممکن باشد
[ترجمه ترگمان]یک سیاست پولی به اندازه کافی برای تثبیت رشد NGDP ممکن است از نظر سیاسی غیرعملی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. At times firms may hesitate to respond to an expansionary policy fearing that it will be reversed soon.
[ترجمه گوگل]در مواقعی ممکن است شرکت ها در پاسخ به یک سیاست انبساطی از ترس اینکه به زودی معکوس شود تردید کنند
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات شرکت ها ممکن است در واکنش به یک سیاست expansionary تردید کنند و از این که به زودی تغییر خواهند کرد، واکنش نشان دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Admittedly we also noted how hollow this observation rang in view of the fact that expansionary policies would entail accelerating inflation.
[ترجمه گوگل]مسلماً ما همچنین متوجه شدیم که با توجه به این واقعیت که سیاست‌های انبساطی تورم را تسریع می‌کنند، این مشاهده چقدر توخالی است
[ترجمه ترگمان]البته ما همچنین به این نکته اشاره کردیم که چقدر این مشاهده توخالی از نظر این حقیقت که سیاست های expansionary مستلزم شتاب بخشیدن به تورم است، به صدا در آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Suppose there is a rise in aggregate demand brought about by an expansionary fiscal policy.
[ترجمه گوگل]فرض کنید افزایش تقاضای کل ناشی از یک سیاست مالی انبساطی است
[ترجمه ترگمان]فرض کنید یک افزایش در مجموع تقاضای جمع آوری شده توسط یک سیاست مالی expansionary وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• tending to expand or become larger, tending to develop

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : expand
✅️ اسم ( noun ) : expansion / expanse / expansivity / expansionism / expansionist / expansiveness
✅️ صفت ( adjective ) : expandable / expansionary / expansionist / expansive
✅️ قید ( adverb ) : expansively

بپرس