فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: expands, expanding, expanded
حالات: expands, expanding, expanded
• (1) تعریف: to make larger or more extensive.
• مترادف: enlarge, extend, increase
• متضاد: abridge, compact, compress, contract, deflate, shorten, shrink
• مشابه: aggrandize, amplify, augment, broaden, carry, dilate, enhance, escalate, inflate, lengthen, piece, protract, spread, stretch, thicken, widen
• مترادف: enlarge, extend, increase
• متضاد: abridge, compact, compress, contract, deflate, shorten, shrink
• مشابه: aggrandize, amplify, augment, broaden, carry, dilate, enhance, escalate, inflate, lengthen, piece, protract, spread, stretch, thicken, widen
- The school expanded its library last year and added more computers.
[ترجمه گوگل] این مدرسه سال گذشته کتابخانه خود را گسترش داد و کامپیوترهای بیشتری را اضافه کرد
[ترجمه ترگمان] این مدرسه سال گذشته کتابخانه خود را گسترش داد و کامپیوترهای بیشتری افزود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این مدرسه سال گذشته کتابخانه خود را گسترش داد و کامپیوترهای بیشتری افزود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- These companies are hoping to expand business in Asia.
[ترجمه احسان] این شرکت ها امیدوارند کسب و کار خود را در آسیا گسترش دهند|
[ترجمه گوگل] این شرکت ها امیدوارند تجارت خود را در آسیا گسترش دهند[ترجمه ترگمان] این شرکت ها امیدوارند که تجارت در آسیا را گسترش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to spread wide.
• مترادف: open, outspread, spread, unfold
• مشابه: extend, stretch, unfurl
• مترادف: open, outspread, spread, unfold
• مشابه: extend, stretch, unfurl
- The bird expanded its wings and soared above the water.
[ترجمه گوگل] پرنده بال هایش را باز کرد و بالای آب اوج گرفت
[ترجمه ترگمان] پرنده بال هایش را باز کرد و بالای آب پرواز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پرنده بال هایش را باز کرد و بالای آب پرواز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to develop in greater detail.
• مترادف: amplify, develop, elaborate on, enlarge upon
• متضاد: abridge, condense
• مشابه: augment, detail, elaborate, expound
• مترادف: amplify, develop, elaborate on, enlarge upon
• متضاد: abridge, condense
• مشابه: augment, detail, elaborate, expound
- You should expand the ideas in this paragraph.
[ترجمه گوگل] شما باید ایده های این پاراگراف را گسترش دهید
[ترجمه ترگمان] شما باید ایده های خود را در این بند گسترش دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] شما باید ایده های خود را در این بند گسترش دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: expandable (expandible) (adj.), expanded (adj.), expander (n.)
مشتقات: expandable (expandible) (adj.), expanded (adj.), expander (n.)
• (1) تعریف: to become larger or more extensive.
• مترادف: augment, enlarge, extend, increase, swell
• متضاد: condense, contract, decrease, shrink
• مشابه: belly, broaden, dilate, grow, mushroom, rise, snowball, spread, thicken, wax, widen
• مترادف: augment, enlarge, extend, increase, swell
• متضاد: condense, contract, decrease, shrink
• مشابه: belly, broaden, dilate, grow, mushroom, rise, snowball, spread, thicken, wax, widen
- His waist certainly expanded after he quit playing sports.
[ترجمه گوگل] مطمئناً بعد از اینکه ورزش را ترک کرد کمر او بزرگ شد
[ترجمه ترگمان] کمر او پس از ترک ورزش به طور حتم گسترش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] کمر او پس از ترک ورزش به طور حتم گسترش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The company expanded during the 1980s.
[ترجمه گوگل] این شرکت در دهه 1980 گسترش یافت
[ترجمه ترگمان] این شرکت در طول دهه ۱۹۸۰ گسترش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این شرکت در طول دهه ۱۹۸۰ گسترش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to express in greater detail (usu. fol. by on).
• مترادف: amplify, develop, elaborate on, enlarge upon
• مشابه: dilate upon, elaborate, enlarge, expound
• مترادف: amplify, develop, elaborate on, enlarge upon
• مشابه: dilate upon, elaborate, enlarge, expound
- I will expand on these ideas in a later chapter.
[ترجمه گوگل] من این ایده ها را در فصل بعدی گسترش خواهم داد
[ترجمه ترگمان] من در بخش بعدی این ایده ها را گسترش خواهم داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] من در بخش بعدی این ایده ها را گسترش خواهم داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I'm not sure I understand; could you expand a little?
[ترجمه Senator] مطمئن نیستم فهمیده باشم، میشه بیشتر توضیح بدی؟|
[ترجمه فرزاد] مطمئن نیستم که فهمیده باشم ، امکانش هست کمی بازش کنی ؟|
[ترجمه گوگل] مطمئن نیستم که بفهمم؛ می توانید کمی گسترش دهید؟[ترجمه ترگمان] مطمئن نیستم که درک کنم؛ می شود کمی پرورش بدهی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید