معنی: بیگانه، خارجی، عجیب و غریبمعانی دیگر: غیر محلی، غریبه، (به طور جالب و خوشایند) شگفت انگیز، خارق العاده، کم نظیر، (گیاه شناسی - جانورشناسی) غیربومی، مرموز، خوش رنگ
[ترجمه گوگل] یک نظریه عجیب و غریب [ترجمه ترگمان] یک تئوری عجیب و غریب [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )مشتقات: exotically (adv.), exoticism (n.), exoticness (n.)
• : تعریف: anything rare or of foreign origin. • مترادف: rarity • متضاد: endemic
جمله های نمونه
1. exotic fishes
ماهی های غیربومی
2. exotic plants
گیاهان غیربومی
3. several countries' ambassadors with exotic clothes and looks
سفیران چندین کشور با جامه ها و قیافه های عجیب و غریب
4. local customs as opposed to exotic customs
رسوم محلی در برابر رسوم بیگانه
5. the near east and its exotic music
مشرق زمین و موسیقی شگفت انگیز آن
6. their taste runs more to exotic foods
سلیقه ی آنان به خوراک های عجیب و غریب گرایش بیشتری دارد.
7. they served us delicious and exotic dishes
خوراک های خوشمزه و کم نظیری به ما دادند.
8. There are some exotic words in English language.
[ترجمه گوگل]برخی از کلمات عجیب و غریب در زبان انگلیسی وجود دارد [ترجمه ترگمان]برخی کلمات عجیب و غریب در زبان انگلیسی وجود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. She has a partiality for exotic flowers.
[ترجمه گوگل]او به گلهای عجیب و غریب علاقه دارد [ترجمه ترگمان]او علاقه اش به گله ای عجیب و غریب را دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Market traders display an exotic selection of the island's produce.
[ترجمه گوگل]معامله گران بازار مجموعه ای عجیب از محصولات جزیره را به نمایش می گذارند [ترجمه ترگمان]تجار بازار یک انتخاب عجیب از محصولات جزیره را به نمایش می گذارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. A smuggling racket is killing thousands of exotic birds each year.
[ترجمه گوگل]یک راکت قاچاق سالانه هزاران پرنده عجیب و غریب را می کشد [ترجمه ترگمان]هر ساله یک قاچاق قاچاق هزاران پرنده خارجی را می کشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He likes the bird with exotic plumage.
[ترجمه گوگل]او پرنده ای با پرهای عجیب و غریب را دوست دارد [ترجمه ترگمان]اون پرنده رو با پره ای رنگارنگ دوست داره [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The trade in exotic birds is barbarous and inhumane.
[ترجمه گوگل]تجارت پرندگان عجیب و غریب وحشیانه و غیرانسانی است [ترجمه ترگمان]تجارت در پرندگان نادر وحشیانه و غیرانسانی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Exotic pets are the in thing right now.
[ترجمه گوگل]حیوانات خانگی عجیب و غریب در حال حاضر مورد توجه هستند [ترجمه ترگمان]در حال حاضر حیوانات خانگی برای حیوانات خانگی نادر هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Exotic pets are the latest status symbol.
[ترجمه گوگل]حیوانات خانگی عجیب و غریب آخرین نماد وضعیت هستند [ترجمه ترگمان]این حیوانات خانگی نادر نماد آخرین نماد هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. She travels to all kinds of exotic locations all over the world.
[ترجمه repayer] اون به انواع مکان های دور و کمتر شناخته شده در سراسر جهان سفر میکنه.
|
[ترجمه گوگل]او به انواع مکان های عجیب و غریب در سراسر جهان سفر می کند [ترجمه ترگمان]او به همه انواع مکان ها در سراسر جهان سفر می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. He sent a basket of exotic fruit and a card.
[ترجمه گوگل]او یک سبدی از میوه های عجیب و غریب و یک کارت فرستاد [ترجمه ترگمان]یک سبد میوه و یک کارت برایش فرستاد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
18. Did you go anywhere exotic on vacation this year?
[ترجمه گوگل]آیا امسال در تعطیلات به جای عجیب و غریب رفتید؟ [ترجمه ترگمان]امسال تو تعطیلات عجیب و غریب رفتی؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[زمین شناسی] غیربومی، بیگانه (بوم شناسی): به زیستمندی گویند که از ناحیه ای که بطور طبیعی در آن رشد می کرده وارد محیط جدیدی شده است. متضاد: بومی، محلی. [خاک شناسی] غیر بومی
انگلیسی به انگلیسی
• foreign; unusual, out of the ordinary something that is exotic is unusual and interesting because it comes from or is related to a distant country.
پیشنهاد کاربران
The word "exotic" ( اگزوتیک / غیرمعمول / خارجی ) i ### 1. Exotic Places ( مکان های عجیب/غریب ) - Exotic location - FA: مکان عجیب و غریب / مقصد نادر - Example: "They honeymooned in an exotic location. " ... [مشاهده متن کامل]
FA: "آنها در یک مقصد عجیب و غریب ماه عسل گذراندند. " - Exotic destination - FA: مقصد خارجی و جذاب - Example: "Bali is an exotic destination for tourists. " FA: "بالی یک مقصد جذاب و غیرمعمول برای گردشگران است. " - - - ### 2. Exotic Animals/Plants ( حیوانات/گیاهان غیربومی ) - Exotic pet - FA: حیوان خانگی غیرمعمول ( مثل مار یا ایگوانا ) - Example: "He keeps exotic pets like snakes. " FA: "او حیوانات غیرمعمول مثل مار نگه می دارد. " - Exotic plants - FA: گیاهان غیربومی / نادر - Example: "The garden has many exotic plants. " FA: "باغ پر از گیاهان غیربومی است. " - - - ### 3. Exotic Food ( غذای خارجی/نادر ) - Exotic cuisine - FA: آشپزی خارجی / غذاهای نادر - Example: "Thai food is considered exotic in some countries. " FA: "غذای تایلندی در بعضی کشورها خارجی محسوب می شود. " - Exotic fruit - FA: میوه نادر / غیربومی - Example: "Dragon fruit is an exotic fruit in cold regions. " FA: "میوه اژدها در مناطق سرد یک میوه غیربومی است. " - - - ### 4. Exotic Culture ( فرهنگ غریب ) - Exotic culture - FA: فرهنگ عجیب/غیرآشنا - Example: "The tribe has an exotic culture. " FA: "این قبیله فرهنگ غریبی دارد. " - Exotic traditions - FA: رسوم غیرمعمول - Example: "The festival showcases exotic traditions. " FA: "این جشنواره رسوم غیرمعمول را نمایش می دهد. " - - - ### 5. Exotic Fashion/Looks ( مد/ظاهر غیرمعمول ) - Exotic look - FA: ظاهر عجیب و جذاب - Example: "She has an exotic look with her tattoos. " FA: "او با تتوهایش ظاهری عجیب و جذاب دارد. " - Exotic fashion - FA: مد غیرمعمول - Example: "The designer uses exotic fabrics. " FA: "این طراح از پارچه های غیرمعمول استفاده می کند. " - - - ### 6. Negative Connotations ( معنای منفی ) - Exoticized ( اگزوتیزه شده ) - FA: به شکل کلیشه ای خارجی نمایش داده شده - Example: "The movie exoticized Asian culture. " FA: "فیلم فرهنگ آسیایی را به شکل کلیشه ای نمایش داد. " - - - ### Summary Table | Collocation | Persian Meaning | Example Sentence | | - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - | - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - | - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - | | Exotic location | مکان عجیب و غریب | "They visited an exotic island. " | | Exotic animal | حیوان غیربومی | "Zoos often keep exotic animals. " | | Exotic food | غذای خارجی | "I love trying exotic dishes. " | | Exotic culture | فرهنگ غریب | "His book describes exotic cultures. " | | Exotic appearance | ظاهر غیرمعمول | "Her exotic look stood out. " | - - - ### Key Notes: - Exotic معمولاً برای چیزهای غیربومی، نادر، یا جذاب از نظر خارجی ها استفاده می شود. - در فارسی گاهی بار کلیشه ای یا توریستی دارد ( مثل "اگزوتیک سازی فرهنگ" ) . deepseek
unusual, from foreign place
1. غیر بومی. خارجی 2. غریب. ناآشنا. کمیاب. کم نظیر 3. نامتعارف. عجیب و غریب 4. قشنگ. زیبا. خارق العاده مثال: the temptation of travel to exotic locations وسوسه سفر کردن به مکانهای زیبا و خارق العاده
خارجکی : )
چیزی که عجیب و غریب و غیر معمول و در عین حال جذاب هم باشه
exotic p. o. s: adjective SYN: unusual from a foreign place بیگانه / عجیب غریب
مرموز
Unusual and exciting
جدید جالب باحال خارجی
Exotic pets : حیوانات عجیب و نامتعارفی که به عنوان حیوان خانگی شمرده شوند؛ مثل انواع خزندگان Exotic skins : چرم جانورانی به غیر از گاو؛ مانند تمساح و مار