exorbitant

/ɪgˈzɔrbɪtənt//ɪgˈzɔːbɪtənt/

معنی: گزاف، فاحش، مفرط
معانی دیگر: (به ویژه در مورد بها و درخواست و غیره) نامعقول، فراروال، غیرمعمولی، بیش از حد، کمرشکن، سرسام آور

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: exorbitantly (adv.)
• : تعریف: exceeding the bounds of what is reasonable, fair, or proper; immoderate.
مترادف: excessive, extravagant, immoderate, inordinate, unreasonable
متضاد: reasonable
مشابه: expensive, extreme, high, outrageous, steep, unconscionable, undue

- The lawyer charged an exorbitant fee for his services.
[ترجمه گوگل] این وکیل برای خدمات خود هزینه گزافی دریافت کرد
[ترجمه ترگمان] وکیل مبلغ گزافی را برای خدمات او مطالبه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She seemed to be wearing an exorbitant amount of make-up for such a solemn occasion.
[ترجمه گوگل] به نظر می رسید که او برای چنین مناسبت بزرگی آرایش زیادی داشته است
[ترجمه ترگمان] به نظر می رسید که او مبلغ هنگفتی را برای چنین موقعیتی بسیار جدی پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the workers' demands were exorbitant
خواسته های کارگران افراط آمیز بودند.

2. they had to buy the weapons they needed at an exorbitant price
آنها مجبور شدند سلاح های مورد نیاز خود را به بهای گزاف خریداری کنند.

3. Exorbitant housing prices have created an acute shortage of affordable housing for the poor.
[ترجمه گوگل]قیمت های گزاف مسکن کمبود شدید مسکن ارزان قیمت را برای فقرا ایجاد کرده است
[ترجمه ترگمان]افزایش قیمت مسکن موجب کمبود شدید مسکن ارزان برای فقرا شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The bill for dinner was exorbitant.
[ترجمه گوگل]صورتحساب شام گزاف بود
[ترجمه ترگمان]قیمت شام بسیار گزاف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They're charging an exorbitant price for fixing the car, but they've got us over a barrel because we can't do without it.
[ترجمه گوگل]آنها برای تعمیر ماشین قیمت گزافی می‌گیرند، اما ما را بیش از یک بشکه درآورده‌اند، زیرا بدون آن نمی‌توانیم کار کنیم
[ترجمه ترگمان]قیمت گزافی برای درست کردن اتومبیل دارند، اما ما را بالای یک بشکه گذاشته اند، چون ما نمی توانیم بدون آن انجام دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The price of food here is exorbitant.
[ترجمه گوگل]قیمت غذا در اینجا گزاف است
[ترجمه ترگمان]قیمت غذا در اینجا گزاف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It's a good hotel but the prices are exorbitant.
[ترجمه گوگل]هتل خوبی است اما قیمت ها بسیار بالاست
[ترجمه ترگمان]هتل خوبی است، اما قیمت ها گزاف هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. On the rampant black market prices were particularly exorbitant.
[ترجمه گوگل]در بازار سیاه افسارگسیخته قیمت ها به ویژه گزاف بود
[ترجمه ترگمان]قیمت بازار سیاه رواج بسیار بالایی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They passed extravagant long ago, cruised through exorbitant and finally settled somewhere in the neighborhood of incomprehensible.
[ترجمه گوگل]آنها مدتها پیش ولخرجی را پشت سر گذاشتند، از مسیرهای گزاف عبور کردند و سرانجام در جایی در همسایگی نامفهوم مستقر شدند
[ترجمه ترگمان]خیلی وقت پیش از آن گذشتند و در حد گزاف راه افتادند و بالاخره جایی در محله incomprehensible جا گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We couldn't afford to buy and rents are exorbitant.
[ترجمه گوگل]ما توان خرید نداشتیم و اجاره بها گزاف است
[ترجمه ترگمان]ما نمی توانیم خرید و اجاره را بیش از حد تحمل کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Had anyone really connected his exorbitant fundraising practices to his boasts about providing girls for Bill?
[ترجمه گوگل]آیا کسی واقعاً شیوه های گزاف جمع آوری کمک های مالی خود را به افتخاراتش در مورد فراهم کردن دختران برای بیل مرتبط کرده بود؟
[ترجمه ترگمان]آیا کسی واقعا فعالیت های جمع آوری کمک های مالی گزاف خود را به خود در مورد ارائه کمک به دختران برای بیل انجام داده است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It's a nice hotel, but the prices are exorbitant.
[ترجمه گوگل]هتل خوبی است، اما قیمت ها بسیار گزاف است
[ترجمه ترگمان]هتل خوبی است، اما قیمت ها گزاف هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It is not the payment of interest at exorbitant rates and so we are not dealing necessarily with a monopoly situation.
[ترجمه گوگل]پرداخت سود با نرخ های گزاف نیست و بنابراین لزوماً با وضعیت انحصاری روبرو نیستیم
[ترجمه ترگمان]این پرداخت بهره با نرخ های گزاف نیست و بنابراین ما لزوما با یک وضعیت انحصاری سر و کار نداریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And the price of entertainment everywhere is exorbitant.
[ترجمه گوگل]و قیمت سرگرمی در همه جا گزاف است
[ترجمه ترگمان]و قیمت سرگرمی در همه جا گزاف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It is a price that today may seem exorbitant to many.
[ترجمه گوگل]این قیمتی است که امروزه ممکن است برای بسیاری گزاف به نظر برسد
[ترجمه ترگمان]این بهایی است که امروزه ممکن است گزاف به نظر برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گزاف (صفت)
steep, high, extravagant, stupendous, immense, tall, bombastic, exorbitant, costly, extortionate, high-flown, unconscionable

فاحش (صفت)
tremendous, exorbitant, egregious, inordinate

مفرط (صفت)
exceeding, redundant, excessive, exorbitant, extreme, inordinate

انگلیسی به انگلیسی

• excessive, extreme, disproportionate, expensive
if you describe something as exorbitant, you mean that it is much more expensive than it should be.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Excessively high or unreasonable in price 💲
🔍 مترادف: Excessive
✅ مثال: The hotel's exorbitant prices deterred many potential guests
When something is described as “exorbitant, ” it means that it is unreasonably high or excessive in price, cost, or amount. It suggests that the price or value is so far beyond what is considered reasonable or fair.
...
[مشاهده متن کامل]

قیمت، هزینه یا مقدار چیزی به طور غیرمنطقی بالا یا بیش از حد است.
این نشان می دهد که قیمت یا ارزش، بسیار فراتر از آن چیزی است که معقول یا منصفانه در نظر گرفته می شود.
گزاف، هنگفت، سر سام آور
مثال؛
The price of the concert tickets was exorbitant.
In a discussion about rent prices, someone might say, “The cost of living in this city is exorbitant. ”
A shopper might complain, “The price of designer handbags is exorbitant compared to their actual value. ”

الکی زیاد
مثلا میگیم الکی گرونه میگیم
Exorbitant price
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : exorbitance
✅️ صفت ( adjective ) : exorbitant
✅️ قید ( adverb ) : exorbitantly
زیاد یا گزاف که درمورد قیمت یک چیز به کار میره. مثال:
The salesman was trying to make me buy that necklace with a really exorbitant price!
معنی: اون فروشنده سعی میکرد تا من رو وادار به خرید اون گردنبند با قیمتی واقعا گزاف کنه!
گزاف، هنگفت، بسیار زیاد ( در رابطه با قیمت )
کمر شکن، سرسام آور ، بیش از حد زیاد
something that is really just too much
exorbitant interest rates.

بپرس