exorbitance


معنی: بیش از حد، افراط، زیادی، گزافی
معانی دیگر: (قدیمی) قانون شکنی، یاغی گری (exorbitancy هم می گویند)، بیش از حد بودن، فراروالی، مفرط (بودن)، (قیمت) گزافی، (درخواست و غیره) نامعقولی، exorbitancy : زیادی

جمله های نمونه

1. the exorbitance of the prices
گرانی قیمت ها

2. Viscidity exorbitance, not only affect business card printing and membership card making attachthemselves fastness, but also affect the business card printing and membership card making.
[ترجمه گوگل]گرانی بیش از حد نه تنها بر استحکام چاپ کارت ویزیت و ساخت کارت عضویت تأثیر می گذارد، بلکه بر چاپ کارت ویزیت و ساخت کارت عضویت نیز تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]Viscidity exorbitance نه تنها کارت چاپ و کارت عضویت را تحت تاثیر قرار می دهد بلکه بر روی کارت چاپ و کارت عضویت نیز تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Bodyimage disturbance and perfectionism exorbitance are the key factors of eating disorder symptoms in university students.
[ترجمه گوگل]اختلال تصویر بدنی و زیاده روی در کمال گرایی از عوامل کلیدی علائم اختلال خوردن در دانشجویان است
[ترجمه ترگمان]اختلال Bodyimage و perfectionism exorbitance عوامل کلیدی در خوردن علائم اختلال در دانش آموزان دانشگاه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. ConclusionBodyimage disturbance and perfectionism exorbitance are the key factors of eating disorder symptoms in university students.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری اختلال تصویر بدنی و زیاده‌روی کمال‌گرایی از عوامل کلیدی علائم اختلال خوردن در دانشجویان است
[ترجمه ترگمان]اختلال ConclusionBodyimage و perfectionism exorbitance عوامل کلیدی در خوردن علائم اختلال در دانش آموزان دانشگاه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Exorbitance, can aggravate blade yellowing paper; too low, you can not reach the required appropriate whiteness.
[ترجمه گوگل]گزاف، می تواند کاغذ زرد تیغه را تشدید کند خیلی کم است، نمی توانید به سفیدی مناسب مورد نیاز برسید
[ترجمه ترگمان]exorbitance می تواند کاغذ زرد رنگ را بدتر کند؛ خیلی کم است، شما نمی توانید سفیدی مناسب مورد نیاز را به دست آورید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. If the pork pesorcincli exorbitance, also affects the film business card printing and membership card making it suitable to their needs on the cards and membership cards are not conducive.
[ترجمه گوگل]در صورتی که گزگز گوشت خوک بر روی چاپ کارت ویزیت و کارت عضویت فیلم تاثیر بگذارد و آن را متناسب با نیازهای خود بر روی کارت ها و کارت های عضویت مساعد نمی کند
[ترجمه ترگمان]اگر گوشت خوک pesorcincli exorbitance نیز بر روی کارت چاپ و کارت عضویت و کارت عضویت تاثیر بگذارد که مناسب نیازهای آن ها در کارت ها و کارت های عضویت مناسب نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. From the basic model of cost - income, it can be seen that the main reason of exorbitance attaching is the emptiness of the property right.
[ترجمه گوگل]از مدل اولیه هزینه – درآمد می توان دریافت که دلیل اصلی ضمیمه گزافی، خالی بودن حق مالکیت است
[ترجمه ترگمان]از مدل پایه درآمد هزینه می توان مشاهده کرد که دلیل اصلی اتصال exorbitance تهی بودن دارایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The paper discussed the methods of reducing the processing time and avoiding exorbitance ingress of NaCl of the salted egg.
[ترجمه گوگل]در این مقاله روش‌های کاهش زمان پردازش و جلوگیری از ورود گزاف NaCl در تخم‌مرغ شور مورد بحث قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]این مقاله درباره روش های کاهش زمان پردازش و اجتناب از نفوذ exorbitance NaCl از تخم مرغ نمک زده بحث و تبادل نظر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بیش از حد (اسم)
exorbitance, exorbitancy

افراط (اسم)
excess, frill, self-indulgence, indulgence, extravagance, intemperance, overindulgence, plethora, superfluity, exorbitance, exorbitancy

زیادی (اسم)
wealth, excess, extra, surplus, excrescence, immensity, superfluity, immoderacy, exorbitance, exorbitancy, riffraff, nimiety

گزافی (اسم)
exorbitance, exorbitancy

انگلیسی به انگلیسی

• excessiveness, extravagance

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : exorbitance
✅️ صفت ( adjective ) : exorbitant
✅️ قید ( adverb ) : exorbitantly

بپرس