exophthalmos


(پزشکی) ورقلمبیدگی چشم، بیرون زدگی کره ی چشم (exophthalmus و exophthalmia هم می گویند)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: exophthalmic (adj.)
• : تعریف: abnormal protrusion of the eyeball caused by certain medical conditions such as hyperthyroidism.

جمله های نمونه

1. The most common etiology of unilateral and bilateral exophthalmos is thyroid associated ophthalmopathy(TAO). The diagnosis is not difficult, but the treatment is still controversy.
[ترجمه گوگل]شایع ترین علت اگزوفتالموس یک طرفه و دو طرفه، افتالموپاتی مرتبط با تیروئید (TAO) است تشخیص دشوار نیست، اما درمان هنوز بحث برانگیز است
[ترجمه ترگمان]معمول ترین علت of یک جانبه و دو جانبه thyroid (ophthalmopathy)است تشخیص مشکل نیست، اما درمان هنوز بحث برانگیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Doctors call this condition exophthalmos, and it's a common sign of Grave's disease, a. k. a. overactive thyroid.
[ترجمه گوگل]پزشکان این وضعیت را اگزوفتالموس می نامند و این یک علامت شایع بیماری گریو است ک آ تیروئید پرکار
[ترجمه ترگمان]پزشکان این عارضه را exophthalmos می نامند و این نشانه مشترک بیماری است ک ک ا الف thyroid زیادی داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Purpose: To report a case of exophthalmos related to frontal and ethmoid sinusitis with subperiosteal abscess.
[ترجمه گوگل]هدف: گزارش یک مورد اگزوفتالموس مربوط به سینوزیت فرونتال و اتموئید همراه با آبسه ساب پریوستئال
[ترجمه ترگمان]هدف: برای گزارش یک مورد از exophthalmos مربوط به سینوزیت های قدامی و ethmoid، abscess subperiosteal را گزارش کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Physical examinations revealed the skin was sweaty, slight exophthalmos, and tremor of fingers.
[ترجمه گوگل]معاینات فیزیکی نشان داد که پوست عرق کرده، اگزوفتالموس خفیف و لرزش انگشتان دست است
[ترجمه ترگمان]آزمون های فیزیکی نشان داد که پوست خیس عرق، exophthalmos خفیف و لرزش انگشتان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Methods The exophthalmos and intraorbital pressure of 50 cases suffered from orbit diseases were measured with an immediate contact orbitonometer.
[ترجمه گوگل]MethodsThe اگزوفتالموس و فشار داخل چشمی 50 مورد مبتلا به بیماری های مداری با یک اوربیتونومتر تماسی فوری اندازه گیری شد
[ترجمه ترگمان]روش های exophthalmos و intraorbital ۵۰ موردی که از بیماری های مدار زمین رنج می برند با an تماس فوری اندازه گیری شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Embolization treatment with detachable balloon for traumatic pulsating exophthalmos.
[ترجمه گوگل]درمان آمبولیزاسیون با بالون جداشدنی برای اگزوفتالموس ضربان دار تروماتیک
[ترجمه ترگمان]عملیات Embolization با بالون سینوسی برای پالس pulsating traumatic
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Results The ratio of exophthalmos and intraorbital pressure was the lowest when space occup. . .
[ترجمه گوگل]ResultsThe نسبت اگزوفتالموس و فشار داخل مداری کمترین زمانی بود که فضا اشغال شد
[ترجمه ترگمان]نتایج نسبت فشار exophthalmos و intraorbital کم ترین زمانی است که فضای occup فاصله دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Posterior subcapsular cataracts, increased intraocular pressure, glaucoma and exophthalmos.
[ترجمه گوگل]آب مروارید ساب کپسول خلفی، افزایش فشار داخل چشم، گلوکوم و اگزوفتالموس
[ترجمه ترگمان]cataracts و آب مروارید در موقعیت پشتی، فشار intraocular، آب سیاه و exophthalmos افزایش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Objective To investigate the exophthalmos of female youth and its relationship with myopia.
[ترجمه گوگل]هدف بررسی اگزوفتالموس در جوانان دختر و ارتباط آن با نزدیک بینی
[ترجمه ترگمان]هدف تحقیق در مورد رابطه بین جوانان زن و رابطه آن با نزدیک بین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Objective: To study the etiologic factors, the value of CT diagnosis and differential diagnosis of exophthalmos .
[ترجمه گوگل]هدف: مطالعه عوامل اتیولوژیک، ارزش تشخیص CT و تشخیص افتراقی اگزوفتالموس
[ترجمه ترگمان]هدف: مطالعه عوامل etiologic، ارزش تشخیص CT و تشخیص افتراقی of
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Reported manifestations of pneumoceles, and similarly of pneumosinus dilatans, include but are not limited to headaches, frontal bossing, exophthalmos, vision loss, and CSF rhinorrhea.
[ترجمه گوگل]تظاهرات گزارش شده پنوموسل، و به طور مشابه پنوموسینوس دیلاتان، شامل سردرد، گشاد شدن پیشانی، اگزوفتالموس، از دست دادن بینایی و رینوره CSF است اما به آنها محدود نمی شود
[ترجمه ترگمان]علائم گزارش شده of، و مشابه of dilatans عبارتند از: محدود به سردرد، bossing پیشانی، exophthalmos، از دست دادن بینایی و CSF ها هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She suspects all the symptoms were aroused due to stress in class lessons. Physical examinations revealed the skin was sweaty, slight exophthalmos, and tremor of fingers.
[ترجمه گوگل]او مشکوک است که تمام علائم به دلیل استرس در کلاس درس برانگیخته شده است معاینات فیزیکی نشان داد که پوست عرق کرده، اگزوفتالموس خفیف و لرزش انگشتان دست است
[ترجمه ترگمان]او مظنون است که تمام نشانه ها ناشی از استرس در درس های کلاس بودند آزمون های فیزیکی نشان داد که پوست خیس عرق، exophthalmos خفیف و لرزش انگشتان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This is why it is important to seek medical advice as soon as you notice exophthalmos so that treatment can be started.
[ترجمه گوگل]به همین دلیل مهم است که به محض مشاهده اگزوفتالموس به دنبال مشاوره پزشکی باشید تا درمان شروع شود
[ترجمه ترگمان]به همین دلیل است که به محض اینکه به exophthalmos توجه کردید، به دنبال مشاوره پزشکی باشید تا درمان شروع شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Clinical findings of orbital emphysema may include periorbital redness and swelling, enophthalmos or exophthalmos, diplopia, decreased visual acuity, limited eyeball movement and even blindness.
[ترجمه گوگل]یافته های بالینی آمفیزم مداری ممکن است شامل قرمزی و تورم اطراف چشم، انوفتالموس یا اگزوفتالموس، دوبینی، کاهش حدت بینایی، محدودیت حرکت کره چشم و حتی کوری باشد
[ترجمه ترگمان]یافته های بالینی of اوربیتال ممکن است شامل قرمزی و ورم، enophthalmos یا exophthalmos، diplopia، کاهش acuity بصری، حرکت چشمی محدود و حتی کوری باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• protrusion of the eye from its socket (medicine)

پیشنهاد کاربران

[پزشکی] اگزوفتالمی: بیرون زدگی کره ی چشم
exophthalmos ( پزشکی )
واژه مصوب: برون‏چشمی
تعریف: بیرون‏زدگی کرۀ چشم از چشم خانه

بپرس