exile

/ˈeksaɪl//ˈeksaɪl/

معنی: تبعید، نفی، جلای وظن، تبعید کردن
معانی دیگر: آوارگی، آلاخونی، آلاخون والاخونی، جلای وطن، میهن راندگی، هجرت، آدم تبعید شده، (شخص) تبعیدی، آواره، از میهن رانده شده، تبعید کردن یا شدن، تاراندن (از میهن)، میهن رانده کردن، (وادار به) هجرت کردن، دوران تبعید

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: prolonged separation from one's country, home, or loved ones.
مترادف: estrangement, expatriation
مشابه: isolation, parting, separation

- The need to find a better job drove him into exile.
[ترجمه گوگل] نیاز به یافتن شغل بهتر او را به تبعید سوق داد
[ترجمه ترگمان] نیاز به پیدا کردن شغل بهتر او را به تبعید کشاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: one who is separated from his country, home, or loved ones.
مترادف: emigr�, expatriate
مشابه: alien, displaced person, foreigner, outcast, refugee, stranger

- Because of her anger she became an exile.
[ترجمه گوگل] به خاطر عصبانیتش تبعیدی شد
[ترجمه ترگمان] به خاطر خشمش، تبعید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a decree of expulsion; banishment.
مترادف: banishment, expatriation, expulsion
مشابه: deportation, ostracism

- His horrible crime resulted in exile.
[ترجمه گوگل] جنایت هولناک او تبعید شد
[ترجمه ترگمان] جنایت هولناک او به تبعید منجر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: the state of being expelled or the term of expulsion; ten years in exile.
مترادف: banishment, expatriation, expulsion
مشابه: deportation, ostracism
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: exiles, exiling, exiled
مشتقات: exilic (adj.)
(1) تعریف: to remove from one's home, country, or loved ones.
مترادف: bar, exclude, ostracize
مشابه: banish, deport, expel, oust, run out, shun, uproot

(2) تعریف: to banish by decree, as for punishment of a crime.
مترادف: banish, deport, expatriate
مشابه: expel, ostracize, oust, transport

جمله های نمونه

1. his exile lasted fifteen years
تبعید او پانزده سال طول کشید.

2. self-imposed exile
جلای وطن یا تبعید خود خواسته

3. in exile
1- تبعید شده،تبعیدی،در هجرت 2- (در مورد دولت هایی که در خارج از کشور خود مستقر هستند) دور از میهن

4. live in exile
در تبعید به سر بردن،دور از میهن زیستن

5. a government in exile
دولت دور از میهن

6. to go into exile
جلای وطن کردن،از میهن رفتن،به تبعید رفتن

7. the de jure prime minister of that country is in exile
نخست وزیر قانونی آن کشور در تبعید است.

8. The king went into exile because of the political situation in his country.
[ترجمه گوگل]شاه به دلیل اوضاع سیاسی کشورش به تبعید رفت
[ترجمه ترگمان]پادشاه به دلیل اوضاع سیاسی کشور به تبعید رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He is now living in exile in Egypt.
[ترجمه گوگل]او اکنون در مصر در تبعید به سر می برد
[ترجمه ترگمان]او اکنون در تبعید در مصر زندگی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He returned after 40 years of exile.
[ترجمه گوگل]پس از 40 سال تبعید بازگشت
[ترجمه ترگمان]او پس از ۴۰ سال تبعید بازگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The people of the country will exile the king to foreign country next month.
[ترجمه گوگل]مردم کشور ماه آینده شاه را به کشورهای خارجی تبعید خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]مردم کشور ماه آینده پادشاه را به کشور خارجی تبعید خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The deposed leaders are currently in exile in the neighbouring country.
[ترجمه گوگل]رهبران معزول در حال حاضر در کشور همسایه در تبعید به سر می برند
[ترجمه ترگمان]رهبران سرنگون شده در حال حاضر در کشور همسایه در تبعید بسر می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They threatened to exile her in southern Spain.
[ترجمه گوگل]آنها او را به تبعید در جنوب اسپانیا تهدید کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها تهدید کردند که او را در جنوب اسپانیا تبعید خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They joined the many other Armenians living in exile.
[ترجمه گوگل]آنها به بسیاری دیگر از ارامنه ساکن در تبعید پیوستند
[ترجمه ترگمان]آن ها به بسیاری از ارامنه که در تبعید زندگی می کردند پیوستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. After an exile of eight years her uncle returned to Cairo.
[ترجمه گوگل]پس از هشت سال تبعید، عمویش به قاهره بازگشت
[ترجمه ترگمان]عمویش پس از هشت سال تبعید به قاهره بازگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He was publicly disgraced and sent into exile.
[ترجمه گوگل]علناً رسوا شد و به تبعید فرستاده شد
[ترجمه ترگمان]او علنا رسوا و تبعید شد و تبعید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Rovers lost 4-1 and began their long exile from the First Division.
[ترجمه گوگل]روورز 4-1 شکست خورد و تبعید طولانی خود را از دسته اول آغاز کرد
[ترجمه ترگمان]Rovers ۴ بر ۱ شکست خوردند و تبعید طولانی مدت خود را از بخش اول آغاز کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. She is living as a tax exile in Monaco.
[ترجمه گوگل]او به عنوان تبعیدی مالیاتی در موناکو زندگی می کند
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک تبعید مالیاتی در موناکو زندگی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Exile was for him a living death.
[ترجمه گوگل]تبعید برای او مرگی زنده بود
[ترجمه ترگمان]تبعید برای او یک مرگ زنده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تبعید (اسم)
exile, banishment, deportation, expulsion, transportation, transmigration, proscription

نفی (اسم)
exile, banishment, negation

جلای وظن (اسم)
exile

تبعید کردن (فعل)
abandon, exile, displace, banish, deport, expatriate, proscribe, extrude

انگلیسی به انگلیسی

• banishment, expulsion, ejection
be banished; expel, banish
if someone lives in exile, they live in a foreign country because they cannot live in their own country, usually for political reasons.
if someone is exiled, they are sent away from their own country and are not allowed to return.
an exile is someone who lives in exile.

پیشنهاد کاربران

I don't want to die in exile
دوست ندارم تو غربت بمیرم.
Our exile will end.
هجران ما را پایانی است. 🌹
تبعید
به معنی تبعید و تبعید به معنی از وطن دور شده یا رانده شده به دلایل سیاسی
اوزراندن.
اوزاندن.
اوزیدن.
بُروکِشوریدن = تبعید شدن.
برووطنیدن = تبعید شدن.
برومیهَنیدن = تبعید شدن.
بروکِشوَراندن = تبعید کردن.
برومیهَناندن = تبعید کردن.
بُرورانیدن = تبعید کردن.
بُرووَطناندن = تبعید کردن.
*بُرو، کوتاهیده" بُرون" است.
تبعیدیدن.
تبعیداندن کسی.
تبعید
تبعید کردن
تبعید شده n
تبعید کردن
میتونیم به عنوان مترادف از Banish استفاده کنیم
💙noun💙
1. [noncount] :
✳ A ✳
🔴 a situation in which you are forced to leave your country or home and go to live in a foreign country
...
[مشاهده متن کامل]

◀️They hoped that his exile would be temporary
— often used after in or into
◀️forced into exile
◀️He went into exile to avoid capture and execution by the government
◀️He now lives in exile in the United States
— sometimes used figuratively
◀️She went into political exile [=she stopped being involved in politics] after the last election
✳ B ✳
[count] :
🔴a period of time during which someone has lived in exile
◀️a five - year exile
2
[count] :
🔴a person who has been forced to live in a foreign country : a person who is in exile
◀️Many chose to live as exiles rather than face persecution
💙verb💙
[ obj] :
🔴to force ( someone ) to go to live in a distant place or foreign country : to force ( someone ) into exile — usually used as ( be ) exiled
◀️The President was exiled by military rulers soon after the coup
◀️an exiled writer
◀️dissidents exiled to Siberia
* Other Forms :
Exiles
Exiled
Exiling
Plural : Exiles

سلام، تبعید میتونه بهترین معنا برای این واژه باشه، مثال:
It was usual for governments to exile the political protesters=تبعید کردن معترضان سیاسی برای دولت ها معمول بود.
He returned home after being in an exile for 10 years=او پس از ۱۰ سال در بودن در تبعید به خانه برگشت
...
[مشاهده متن کامل]

موفق باشید!^^

نفی بلد
تبعید
تبعید کردن
جلای وطن، میهن راندگی ( به دلایل سیاسی )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس