exigible


معنی: مقتضی، قابل پرداخت، قابل مطالبه، قابل تقاضا، قابل ادعا، مطالبهکردنی
معانی دیگر: دریافت کردنی، ستاندنی، قابل ادعا یا گرفتن، خواستنی

مترادف ها

مقتضی (صفت)
appropriate, fit, suitable, material, meet, just, advisable, due, expedient, exigible

قابل پرداخت (صفت)
due, liable, solvable, solvent, payable, exigible

قابل مطالبه (صفت)
exigible

قابل تقاضا (صفت)
exigible

قابل ادعا (صفت)
exigible

مطالبهکردنی (صفت)
exigible

تخصصی

[حقوق] قابل مطالبه، قابل وصول

انگلیسی به انگلیسی

• can be required

پیشنهاد کاربران

بپرس