اسم ( noun )حالات: exigencies مشتقات: exigence (n.)
• (1)تعریف: a condition of urgency. • مشابه: pressure, urgency
- He was slow to act, not realizing the exigency of the situation.
[ترجمه گوگل] او به کندی عمل کرد و متوجه ضرورت این وضعیت نبود [ترجمه ترگمان] او به کندی عمل می کرد، بدون اینکه متوجه مشکل اوضاع شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: a situation demanding urgent or immediate attention; emergency. • مشابه: emergency, urgency
- The doctor would have been called in if there had been any exigency.
[ترجمه گوگل] اگر اضطراری بود حتما دکتر را فرا میخواندند [ترجمه ترگمان] اگر لازم بود دکتر تماس می گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3)تعریف: (usu. pl.) the pressing demands or needs intrinsic to a given situation. • مشابه: need, requirement, want
- They were not really prepared for the exigencies of taking care of small children.
[ترجمه گوگل] آنها واقعاً برای مراقبت از کودکان کوچک آماده نبودند [ترجمه ترگمان] آن ها واقعا برای مقتضیات مراقبت از کودکان کوچک آماده نبودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. The people have to accept the harsh exigency of war.
[ترجمه محمد] مردم باید شرایط ناگوار اضطراری جنگ را بپذیرند.
|
[ترجمه گوگل]مردم باید شرایط سخت جنگ را بپذیرند [ترجمه ترگمان]مردم مجبورند فشار شدید جنگ را بپذیرند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The people had to accept the harsh exigencies of war.
[ترجمه گوگل]مردم مجبور بودند شرایط سخت جنگ را بپذیرند [ترجمه ترگمان]مردم ناچار بودند که the خشن جنگ را بپذیرند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Many people are forced by exigencies of circumstance to take some part in them.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم به دلیل شرایط ضروری مجبور به مشارکت در آنها هستند [ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم به دلیل مقتضیات و شرایط لازم برای شرکت در آن ها اجباری شده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Economic exigency obliged the government to act.
[ترجمه گوگل]ضرورت اقتصادی دولت را موظف به اقدام کرد [ترجمه ترگمان]فشار اقتصادی دولت را مجبور کرد که عمل کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. He also depended on women to deal with the exigencies of daily living while he wrote.
[ترجمه گوگل]او همچنین در حین نوشتن به زنان وابسته بود تا با مقتضیات زندگی روزمره مقابله کنند [ترجمه ترگمان]او همچنین به زنان وابسته بود که با مقتضیات زندگی روزمره سروکار داشته باشند در حالی که او می نوشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Unexpected exigencies, alarms, excursions and celebrations occurred as in any other household.
[ترجمه گوگل]موارد غیر منتظره، زنگ خطر، گردش و جشن مانند هر خانواده دیگری رخ داد [ترجمه ترگمان]مقتضیات غیر منتظره، هشدارها، گردش های تفریحی و جشن ها در هر خانواده دیگری رخ داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Someday these exigencies will show up as bad skin and collapsed muscle tone.
[ترجمه گوگل]روزی این موارد ضروری به صورت پوست بد و تون عضلانی فروپاشیده ظاهر خواهند شد [ترجمه ترگمان]روزی این نیازها به عنوان پوست بد شکل می گیرند و لحن ماهیچه از بین می روند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. In the lounge Lord Beddington was taking a short rest after the exigencies of luncheon.
[ترجمه گوگل]لرد بدینگتون در سالن استراحت کوتاهی بعد از ناهار داشت [ترجمه ترگمان]در سالن پذیرایی، لرد Beddington پس از لزوم ناهار استراحت کوتاهی می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. And if the form changed, it was as a response to the exigencies of content.
[ترجمه گوگل]و اگر شکل تغییر کرد، به عنوان پاسخی به مقتضیات محتوا بود [ترجمه ترگمان]و اگر شکل تغییر یافته باشد، پاسخ به مقتضیات محتوای آن بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The intended effect seems to be to insulate organizational members from the untidy exigencies of the larger world.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که اثر مورد نظر دور نگه داشتن اعضای سازمان از شرایط نامرتب دنیای بزرگتر باشد [ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که این اثر در نظر گرفته شده است که اعضای سازمان را از exigencies untidy دنیای بزرگ تر جدا کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. In response, supporters of the act declared that the exigencies of war dictated its promulgation.
[ترجمه گوگل]در پاسخ، حامیان این قانون اعلام کردند که ضرورت های جنگ حکم به اعلام آن دارد [ترجمه ترگمان]در پاسخ، حامیان این قانون اعلام کردند که مقتضیات جنگ promulgation را دیکته می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. We live in an intellectual wasteland where creativity is replaced by the exigencies of the marketplace.
[ترجمه گوگل]ما در یک زمین بایر فکری زندگی می کنیم که در آن خلاقیت با نیازهای بازار جایگزین می شود [ترجمه ترگمان]ما در یک بیابان عقلانی زندگی می کنیم که در آن خلاقیت جای خود را با مقتضیات بازار جایگزین می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The exigencies of administration in governmental, religious, and economic systems breed uniformity, because it simplifies the problem of control.
[ترجمه گوگل]ضرورت های مدیریت در نظام های دولتی، مذهبی و اقتصادی باعث ایجاد یکنواختی می شود، زیرا مشکل کنترل را ساده می کند [ترجمه ترگمان]الزامات مدیریت در سیستم های دولتی، مذهبی، و اقتصادی یکنواختی تولید می کنند، چرا که مشکل کنترل را ساده می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The metaphoric juxtaposition of incongruous thematic material is motivated by the exigencies of the main character's job as a simultaneous interpreter.
[ترجمه گوگل]کنار هم قرار دادن استعاری مطالب موضوعی نامتجانس با انگیزه های ضروری شغل شخصیت اصلی به عنوان مترجم همزمان است [ترجمه ترگمان]استفاده از مطالب موضوعی incongruous با توجه به ضرورت شغل اصلی به عنوان مترجم همزمان انگیزه می گیرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
اضطرار (اسم)
constraint, coercion, compulsion, exigency
ضرورت (اسم)
exigence, exigency, necessity, urgency
ایجاب (اسم)
exigency, requirement, need
انگلیسی به انگلیسی
• demand; state of emergency the exigencies of a situation or a job are the difficulties that you have to deal with as part of it; a formal word.
پیشنهاد کاربران
نیاز یا تقاضای فوری
فوریت، اقتضا
1 - لازمه ها، مقتضیات ( معمولا وقتی که به صورت جمع استفاده میشود ) 2 - وضعیت یا موقعیت اضطراری 3 - ضرورت، اضطرار