exhume


معنی: از خاک در اوردن، نبش قبرکردن
معانی دیگر: از گور درآوردن، گورشکافی کردن، گور به گور کردن، آشکار کردن، عیان کردن، نمایان کردن، احیا کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: exhumes, exhuming, exhumed
مشتقات: exhumation (n.), exhumer (n.)
(1) تعریف: to dig out, esp. from a grave; disinter.
متضاد: bury, entomb, inhume, inter

- Police ordered the body to be exhumed and a forensic autopsy to be carried out.
[ترجمه گوگل] پلیس دستور بیرون آوردن جسد و کالبد شکافی پزشکی قانونی را صادر کرد
[ترجمه ترگمان] پلیس دستور بیرون کشیدن جسد و کالبدشکافی قانونی را داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to revive or restore to prominence, esp. after a period of obscurity.
متضاد: lay to rest

- New evidence forced physicists to exhume a previously discarded theory.
[ترجمه گوگل] شواهد جدید فیزیکدانان را مجبور به نبش قبر یک نظریه که قبلاً کنار گذاشته شده بود، کرد
[ترجمه ترگمان] مدارک جدید، فیزیک دان ها را وادار به exhume نظریه ای که قبلا دور ریخته بودند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to exhume an old play
نمایشنامه ی کهنه ای را احیا کردن

2. His remains have been exhumed from a cemetery in Queens, New York City.
[ترجمه گوگل]بقایای او از قبرستانی در کوئینز، شهر نیویورک بیرون آورده شده است
[ترجمه ترگمان]بقایا از یه قبرستون تو \"کوئینز\"، \"نیویورک\"، از گور خارج شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Marie Curie's remains were exhumed and interred in the Pantheon.
[ترجمه گوگل]بقایای ماری کوری نبش قبر شد و در پانتئون دفن شد
[ترجمه ترگمان]بقایای ماری کوری از خاک بیرون کشیده شده و در پانتئون به خاک سپرده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. When the police exhumed the corpse they discovered traces of poison in it.
[ترجمه گوگل]هنگامی که پلیس جسد را نبش قبر کرد، آثاری از سم را در آن کشف کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی که پلیس جسد رو از خاک درآورد، اثری از سم توش پیدا کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The body was exhumed on the order of the judge.
[ترجمه گوگل]جسد به دستور قاضی نبش قبر شد
[ترجمه ترگمان]جسد در حکم قاضی نبش قبر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Despite a few mawkish moments, much of the exhumed material sounds top-drawer.
[ترجمه گوگل]علیرغم چند لحظه تلخ، بسیاری از مواد نبش قبر به نظر می رسد که در بالا به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]با وجود چند لحظه کوتاه، مقدار زیادی از خاک نبش قبر به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In particular, I was stimulated to exhume a cutting from the Daily Telegraph of 23 October 1980.
[ترجمه گوگل]به ویژه، من تحریک شدم تا یک برش از دیلی تلگراف 23 اکتبر 1980 را نبش قبر کنم
[ترجمه ترگمان]به طور خاص، من تحریک شدم که یک برش از دیلی تلگراف (دیلی تلگراف)از ۲۳ اکتبر ۱۹۸۰ قطع کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Christmas looks to be a time for burying the hatchet or exhuming it for re-examination.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد کریسمس زمانی برای دفن دریچه یا نبش قبر آن برای بررسی مجدد باشد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسه کریسمس وقت داشته باشه که تبر رو دفن کنیم یا برای دوباره امتحان کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Also this week: Samantha suggests to Siobhan that exhuming Josh's body could clear her name.
[ترجمه گوگل]همچنین در این هفته: سامانتا به سیوبهان پیشنهاد می کند که نبش قبر جسد جاش می تواند نام او را پاک کند
[ترجمه ترگمان]همچنین این هفته: سامانتا به شی وان پیشنهاد می کند که قبر نبش قبر جاش می تواند نام او را پاک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His wife's body was exhumed and found to be riddled with arsenic.
[ترجمه گوگل]جسد همسرش از زیر خاک بیرون آورده شد و مشخص شد که حاوی آرسنیک است
[ترجمه ترگمان]جسد همسرش را از خاک بیرون آوردند و پیدا کردند که با آرسنیک سوراخ شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The relic, exhumed several times throughout the centuries, always retained its flexibility.
[ترجمه گوگل]یادگاری که چندین بار در طول قرن ها نبش قبر شد، همیشه انعطاف خود را حفظ کرد
[ترجمه ترگمان]این یادگار، که چندین بار در طول قرن ها از خاک بیرون کشیده شده، همواره انعطاف پذیری خود را حفظ کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A DNA sample taken from the exhumed body of the A6 murderer James Hanratty has reportedly confirmed his guilt.
[ترجمه گوگل]بر اساس گزارش ها، یک نمونه DNA که از جسد نبش قبر شده قاتل A6 جیمز هانراتی گرفته شده، گناه او را تایید کرده است
[ترجمه ترگمان]نمونه دی ان ای که از جسد بیرون کشیده شده قاتل A۶ جیمز Hanratty گرفته شده است گزارش شده است که گناه خود را تایید کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Exhume Corpses Upgrade - This upgrade allows Meat Wagons to generate corpses like a Graveyard. A new corpse is generated every X seconds and is placed inside their cargo. CURRENTLY NOT ACTIVE.
[ترجمه گوگل]ارتقاء اجساد نبش قبر - این ارتقاء به واگن های گوشت اجازه می دهد تا اجساد مانند قبرستان تولید کنند هر X ثانیه یک جسد جدید تولید می شود و در محموله آنها قرار می گیرد در حال حاضر فعال نیست
[ترجمه ترگمان]exhume Corpses ارتقا یافته - این ارتقا به Wagons گوشت اجازه می دهد تا اجساد را مانند قبرستان تولید کنند یک جسد جدید هر X ثانیه تولید می شود و در داخل محموله خود قرار می گیرد CURRENTLY ACTIVE نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I thought that some future Layard might exhume the cornices of the Oxford temples.
[ترجمه گوگل]فکر کردم که لایارد آینده ممکن است قرنیزهای معابد آکسفورد را نبش قبر کند
[ترجمه ترگمان]فکر می کردم که بعضی از Layard آینده به cornices معابد آکسفورد منتهی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

از خاک در اوردن (فعل)
excavate, disinter, exhume

نبش قبرکردن (فعل)
exhume

انگلیسی به انگلیسی

• unearth from a grave, disinter
when a body is exhumed, permission is given for it to be taken out of the ground where it is buried.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To dig up from the ground or grave ⚰️
🔍 مترادف: Disinter
✅ مثال: The archaeologists decided to exhume the ancient remains for further study
از قبر درآوردن
مثال:
When we find the grave, we take out the dirt and eventually clean the body, document it, and exhume it.
وقتی ما قبر را پیدا کردیم، گرد و غبار آن را پاک کردیم و سرانجام جسد را تمیز کردیم و آن را ثیت کردیم و از قبر درآوردیم ( نبش قبر کردیم ) .
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : exhume
✅️ اسم ( noun ) : exhumation
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
/eksˈhjuːm/
To remove a dead body from the ground after it has been buried
نبش قبر کردن و جنازه را بیرون آوردن
The police decided to exhume the body to investigate the cause of death
The medical examiner was able to exhume the body and perform an autopsy
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/exhume?q=exhumed
نبش قبر کردن و از خاک دراوردن جسد
the body has been exhumed multiple times over the years both in the hopes of finding the new evidence about the possible killer and discovering the identity of
the unknown woman
...
[مشاهده متن کامل]

The lady of the Dunes, one of the most mysterious unsolved murder cases in U. S

اُسکَندن = اُس ( بیرون ) کندن
نبش قبر کردن
Unearth , dig up sth buried especially a dead body out of ground
The grandson of former U. S. president has askef to exhume his remains to confirm their relation.

بپرس