exhumation


معنی: نبش قبر
معانی دیگر: نبش قبر

جمله های نمونه

1. Detectives ordered the exhumation when his wife said she believed he had been killed.
[ترجمه گوگل]کارآگاهان زمانی دستور نبش قبر دادند که همسرش گفت که معتقد است او کشته شده است
[ترجمه ترگمان]کاراگاهان دستور نبش قبر رو دادند که همسرش گفت باور داره کشته شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A committee was appointed to supervise the exhumation and identification of the bodies.
[ترجمه گوگل]کمیته ای برای نظارت بر نبش قبر و شناسایی اجساد تعیین شد
[ترجمه ترگمان]کمیته ای برای نظارت بر نبش قبر و شناسایی اجساد منصوب شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The medical report composed during this last exhumation described it as being completely mummified.
[ترجمه گوگل]گزارش پزشکی تهیه شده در این آخرین نبش قبر آن را کاملاً مومیایی شده توصیف می کند
[ترجمه ترگمان]گزارش پزشکی که در طی این نبش قبر تهیه شده بود، این قبر را به طور کامل مومیایی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In usually, the exhumation and appearance of an ancient times stone carving artwork, bring about many newly considerations to the society.
[ترجمه گوگل]معمولاً نبش قبر و پیدایش یک اثر هنری سنگ‌تراشی دوران باستان، ملاحظات جدیدی را برای جامعه به همراه دارد
[ترجمه ترگمان]در اغلب موارد، نبش قبر و ظهور یک اثر هنری قدیمی حکاکی شده، باعث ایجاد ملاحظات جدیدی برای جامعه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Nevertheless, to quiet public opinion an exhumation order was granted.
[ترجمه گوگل]با این وجود، برای ساکت کردن افکار عمومی، دستور نبش قبر صادر شد
[ترجمه ترگمان]با این همه، به عقیده عمومی، حکم نبش قبر داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. At any rate, the exhumation was repeated once and again.
[ترجمه گوگل]به هر حال نبش قبر بارها و بارها تکرار شد
[ترجمه ترگمان]در هر صورت نبش قبر یک بار دیگر تکرار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The mechanism of the formation and exhumation of the UHP metamorphic rocks is one of the most challenging frontiers in contemporary geosciences, which is significant for continental dynamics.
[ترجمه گوگل]مکانیسم تشکیل و نبش قبر سنگ‌های دگرگونی UHP یکی از چالش‌برانگیزترین مرزها در علوم زمین معاصر است که برای دینامیک قاره‌ای مهم است
[ترجمه ترگمان]مکانیسم تشکیل و نبش قبر rocks of یکی از the مرزها در geosciences معاصر است که برای دینامیک قاره مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He broadcast the exhumation live on state TV.
[ترجمه گوگل]او نبش قبر را به طور زنده از تلویزیون دولتی پخش کرد
[ترجمه ترگمان]او این قبر را پخش کرد و در تلویزیون دولتی زندگی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The aims of exhumation are, however, different.
[ترجمه گوگل]با این حال، اهداف نبش قبر متفاوت است
[ترجمه ترگمان]با این حال، اهداف نبش قبر نیز متفاوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Both low temperature and rapid exhumation are believed to be the major reason for lack of both syncollisional and postcollisional granites .
[ترجمه گوگل]اعتقاد بر این است که هم دمای پایین و هم نبش قبر سریع دلیل اصلی فقدان گرانیت های همزمان و پس از برخورد هستند
[ترجمه ترگمان]هر دو دما پایین و نبش قبر سریع، دلیل اصلی فقدان of و postcollisional granites هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The exhumation must be carried out in the next 30 days.
[ترجمه گوگل]نبش قبر باید در 30 روز آینده انجام شود
[ترجمه ترگمان]نبش قبر باید در ۳۰ روز آینده انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We also discuss actuality of continual abundance and exhumation of Mongolian plant diet culture with the development of Society .
[ترجمه گوگل]ما همچنین در مورد واقعی بودن فراوانی و نبش قبر مستمر فرهنگ رژیم غذایی گیاهی مغولی با توسعه جامعه بحث می کنیم
[ترجمه ترگمان]همچنین درباره واقعیت فراوانی و نبش قبر فرهنگ رژیم غذایی مغولستان با توسعه جامعه بحث و گفتگو می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A court in Chile has ordered the exhumation of the remains of the former President Salvador Allende as part of an investigation into the cause of his death in 197
[ترجمه گوگل]دادگاهی در شیلی دستور نبش قبر جسد رئیس جمهور سابق سالوادور آلنده را به عنوان بخشی از تحقیقات درباره علت مرگ وی در سال 197 صادر کرد
[ترجمه ترگمان]دادگاهی در شیلی دستور نبش قبر بقایای رئیس جمهور سابق سالوادور آلنده را به عنوان بخشی از تحقیقات درباره علت مرگش در ۱۹۷ نفر صادر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And when the nuns told him of the fragrance still emanating from the grave, he gave his consent for the exhumation.
[ترجمه گوگل]و هنگامی که راهبه ها از بوی عطری که هنوز از قبر بیرون می آید به او گفتند، او رضایت خود را برای نبش قبر اعلام کرد
[ترجمه ترگمان]و پس از آن که زنان روحانی بوی آن رایحه را که هنوز از قبر ساطع می شد به او گفتند، رضایت خود را برای نبش قبر جا داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. These works are long overdue for revival in major surroundings and von Otter puts forth an impressive case for their exhumation.
[ترجمه گوگل]این آثار مدت‌هاست که برای احیاء در محیط‌های اصلی به تعویق افتاده است و فون اوتر یک مورد چشمگیر برای نبش قبر آنها ارائه می‌کند
[ترجمه ترگمان]این کارها مدت ها است که برای احیا در محیط بزرگ به تعویق افتاده اند و ون تر او یک پرونده جالب را برای نبش قبر آن ها مطرح می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نبش قبر (اسم)
exhumation

تخصصی

[زمین شناسی] رخنمون یافتن،سر از خاک برآوردن در معرض قرارگرفتگی یا آشکار شدن بوسیله فرسایش سطح، منظره، یا عارضه قبلی مدفون. نیز ببینید: resurrected (دوباره احیا شدن. دوباره برخیزاندن).

انگلیسی به انگلیسی

• act of digging a dead body out of its grave, disinterment

پیشنهاد کاربران

نبش قبر
مثال:
What we did is we conducted an exhumation in 2003.
چیزی که ما انجام دادیم این است که ما یک نبش قبر در سال ۲۰۰۳ اجرا کردیم.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : exhume
✅️ اسم ( noun ) : exhumation
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
خروج از آب

بپرس