exhortation


معنی: تشویق، نصیحت، پند
معانی دیگر: هشدار، اندرز (دهی)، پرهیزاندن، تکلیف کردن، سفارش، ایزانش، نصحیت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of urging or advising earnestly.

(2) تعریف: written or spoken advice or urging.
مشابه: admonition

جمله های نمونه

1. The book is essentially an exhortation to religious tolerance.
[ترجمه گوگل]این کتاب اساساً یک توصیه به تساهل مذهبی است
[ترجمه ترگمان]این کتاب اساسا an به تحمل مذهبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The government has moved beyond exhortation to compulsion and thus removed yet another strand of local discretion.
[ترجمه گوگل]دولت فراتر از تشویق به اجبار حرکت کرده و در نتیجه رشته دیگری از اختیارات محلی را حذف کرده است
[ترجمه ترگمان]دولت بیش از پیش به اجبار متوسل شده و از این رو رشته دیگری از اختیار ساکنان محلی را از دست داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Warning rather than exhortation to virtue is the style of the fabliau morals.
[ترجمه گوگل]اخطار و نه توصیه به فضیلت، سبک اخلاق فابلیو است
[ترجمه ترگمان]هشدار به جای نصیحت به فضیلت، سبک اخلاق fabliau است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The planned exhortation died on my lips.
[ترجمه گوگل]نصیحت برنامه ریزی شده روی لبانم مرد
[ترجمه ترگمان]متن نقشه بر لب من نقش بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. So this exhortation not only considers the lessons from Isaiah 2 but also key points from the reign of King Uzziah whose life is recorded in 2 Chronicles .
[ترجمه گوگل]بنابراین این نصیحت نه تنها درس های اشعیا 2 را در نظر می گیرد، بلکه به نکات کلیدی از سلطنت پادشاه عزیا که زندگی او در 2 تواریخ ثبت شده است نیز توجه می کند
[ترجمه ترگمان]بنابراین این اندرز نه تنها درس های from ۲ را در نظر می گیرد، بلکه نکات کلیدی دوران سلطنت پادشاه Uzziah را نیز که در تاریخ ۲ تاریخ ثبت شده است را نیز در نظر می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We are surrounded, on a day, by the exhortation to act.
[ترجمه گوگل]ما در یک روز با تشویق به عمل احاطه شده ایم
[ترجمه ترگمان]روزی در محاصره هستیم و شروع به عمل می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. That once conceded, I return to my exhortation.
[ترجمه گوگل]وقتی قبول کردم، به نصیحتم برمی گردم
[ترجمه ترگمان]آن وقت باز هم به نصیحت خود جواب دادم:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Why the incoming President's advance exhortation in favor of the decision?
[ترجمه گوگل]چرا رئیس جمهور آینده به نفع تصمیم گیری توصیه می کند؟
[ترجمه ترگمان]چرا رئیس جمهور ورودی به نفع این تصمیم سخنرانی می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Miss Bart accepted this exhortation in a spirit of the purest impartiality.
[ترجمه گوگل]خانم بارت این توصیه را با روحیه ای از خالص ترین بی طرفی پذیرفت
[ترجمه ترگمان]دوشیزه بارت این اندرز را با سبک the پذیرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Maybe at the beginning of the exhortation, Wang Chongyang has regarded Ma Danyang as the steersman after integrating each aspect.
[ترجمه گوگل]شاید در ابتدای توصیه، وانگ چونگیانگ پس از ادغام هر جنبه، ما دانیانگ را به عنوان هدایتگر در نظر گرفته باشد
[ترجمه ترگمان]شاید در آغاز of، وانگ Chongyang به عنوان steersman به عنوان سکانبان در نظر گرفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Despite Mr Li's exhortation, many Chinese officials are set in their ways.
[ترجمه گوگل]علی رغم توصیه آقای لی، بسیاری از مقامات چینی در مسیر خود قرار دارند
[ترجمه ترگمان]با وجود نصیحت آقای لی، بسیاری از مقامات چینی به روش خود تنظیم شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Our teacher gives us exhortation to study hard.
[ترجمه گوگل]معلم ما به ما توصیه می کند که سخت مطالعه کنیم
[ترجمه ترگمان]معلم ما به ما نصیحت می کند که سخت درس بخوانیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. As for exhortation, he argues that in practice, religion is not a legitimate source of morality.
[ترجمه گوگل]در مورد نصیحت، او معتقد است که در عمل، دین منبع مشروع اخلاق نیست
[ترجمه ترگمان]در مورد نصیحت، او استدلال می کند که در عمل، مذهب منبع قانونی اخلاق نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This is an exhortation for us too.
[ترجمه گوگل]این یک توصیه برای ما هم هست
[ترجمه ترگمان]این برای ما هم اندرز می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. After repeated exhortation by his comrades, he finally straightened out his thinking.
[ترجمه گوگل]پس از نصیحت های مکرر همرزمانش، سرانجام افکارش را اصلاح کرد
[ترجمه ترگمان]پس از پند و اندرز دوستان خود سرانجام به فکر فرو رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تشویق (اسم)
abetment, encouragement, persuasion, exhortation, inspiration, eulogy, cheer-up

نصیحت (اسم)
exhortation, admonition, advice, protreptic, talking to

پند (اسم)
exhortation, saying, maxim, precept, advice, rede, axiom, motto, aphorism, moral

انگلیسی به انگلیسی

• admonition, urging, advice, council

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : exhort
✅️ اسم ( noun ) : exhortation
✅️ صفت ( adjective ) : exhortative
✅️ قید ( adverb ) : _
تکلیف کردن
توصیه

بپرس