1. she was exercised in virtueدر نیکوکاری ید طولایی داشت.2. i was greatly exercised about that decisionدر مورد آن تصمیم خیلی نگران بودم.3. the soldiers were exercised every dayهر روز به سربازان مشق نظامی می دادند.
Exercised by : اعمال شده توسطبه کار گرفتورزش کردناعمال کردن - استفاده کردندر دست بودناعمال شدهاعمال شدنبهره بردن، استفاده کردنورزش روزانه - فعالیت بدنی+ عکس و لینک