1. The plays of Wilds exemplify the comedy of manners.
[ترجمه گوگل]نمایشنامه های وایلدز نمونه کمدی آداب است
[ترجمه ترگمان]نمایش of، کمدی رفتار را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The recent oil price rises exemplify the difficulties which the motor industry is now facing.
[ترجمه گوگل]افزایش اخیر قیمت نفت نمونه ای از مشکلاتی است که اکنون صنعت خودرو با آن مواجه است
[ترجمه ترگمان]افزایش قیمت نفت، مشکلاتی را نشان می دهد که صنعت موتور اکنون با آن مواجه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. All these possibilities exemplify the phenomenon of grammatical gender because items are classified according to their form.
[ترجمه گوگل]همه این احتمالات نمونه ای از پدیده جنسیت دستوری است زیرا موارد بر اساس شکل آنها طبقه بندی می شوند
[ترجمه ترگمان]همه این احتمالات، پدیده جنسیت گرامری را نشان می دهد زیرا آیتم ها براساس شکل آن ها طبقه بندی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Lyell's system was, therefore, to exemplify an epistemological analogy.
[ترجمه گوگل]بنابراین، سیستم لایل نمونه ای از قیاس معرفتی بود
[ترجمه ترگمان]بنابراین، سیستم Lyell یک مقایسه معرفت شناختی را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Language differences, a huge barrier to mating, exemplify genetic isolating mechanisms.
[ترجمه گوگل]تفاوتهای زبانی که مانع بزرگی برای جفتگیری است، مکانیسمهای جداسازی ژنتیکی را نشان میدهد
[ترجمه ترگمان]تفاوت های زبانی، یک مانع بزرگ برای جفت گیری، به عنوان مثال، مکانیزم های جداسازی ژنتیکی را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. These men exemplify Main Street Republicanism.
[ترجمه گوگل]این مردان نمونه جمهوری خواهی خیابان اصلی هستند
[ترجمه ترگمان]این مردان سمت اصلی در جمهوری خواهان را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The Cocopa and the Hopi respectively exemplify extremes of emphasis and of de-emphasis in the observance of funeral rites.
[ترجمه گوگل]کوکوپا و هوپی به ترتیب نمونهای از تأکید و بیتأکید در رعایت مراسم تشییع جنازه هستند
[ترجمه ترگمان]The و the به ترتیب نشان از تاکید و تاکید بر مراسم تدفین نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Animals can also exemplify human characteristics.
[ترجمه گوگل]حیوانات همچنین می توانند ویژگی های انسانی را نشان دهند
[ترجمه ترگمان]حیوانات همچنین می توانند ویژگی های انسانی را نشان دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Lastly, Ingolstadt is used to exemplify the approach that could be adopted in an historically important and attractive city centre.
[ترجمه گوگل]در نهایت، اینگولشتات به عنوان نمونه ای از رویکردی که می تواند در یک مرکز شهری مهم و جذاب اتخاذ شود، استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]در آخر، از اینگولشتات برای نشان دادن exemplify رویکرد استفاده می شود که می تواند در یک مرکز شهر مهم و مهم شهر اتخاذ شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He exemplify the new liberalism.
[ترجمه گوگل]او نمونه ای از لیبرالیسم جدید است
[ترجمه ترگمان]او یک لیبرالیسم جدید را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. To exemplify what I mean, let us look at our annual imports of crude oil.
[ترجمه گوگل]برای مثال منظورم، اجازه دهید به واردات سالانه نفت خام خود نگاه کنیم
[ترجمه ترگمان]برای نشان دادن این که منظورم چیست، اجازه دهید به واردات سالانه نفت خام بپردازیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Their opposing demeanors were meant to exemplify their respective countries'contrasting state of education.
[ترجمه گوگل]رفتارهای متضاد آنها بهمنظور نشان دادن وضعیت متضاد آموزش در کشورهای مربوطه بود
[ترجمه ترگمان]هدف آن ها این بود که به عنوان مثال، در تضاد با کشورهای متبوع خود در زمینه آموزش و پرورش، نقش ایفا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. They exemplify the unbridled ferocity of the protoss at war.
[ترجمه گوگل]آنها نمونه ای از وحشیگری افسارگسیخته پروتوس ها در جنگ هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها وحشی و وحشی جنگ را در جنگ رهبری می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Acts to exemplify the Quality and Environmental Policies and Leadership Principles.
[ترجمه گوگل]برای نشان دادن سیاست های کیفیت و محیط زیست و اصول رهبری عمل می کند
[ترجمه ترگمان]قوانین مربوط به کیفیت و سیاست های محیطی و اصول رهبری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. To exemplify what I mean, let us look at our annual import of crude oil.
[ترجمه گوگل]برای مثال منظورم، اجازه دهید به واردات سالانه نفت خام خود نگاه کنیم
[ترجمه ترگمان]برای نشان دادن این که منظورم چیست، اجازه دهید نگاهی به واردات سالانه نفت خام بیندازیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید