exemplification


معنی: تمثیل، استنساخ، نمونهاوری، مثال اوری
معانی دیگر: (از طریق مثال نشان دادن) با مثال روشن کردن، مانند آوردن، مثال، نمونه، سرمشق، استنسا

جمله های نمونه

1. Part three goes analyses with exemplification.
[ترجمه گوگل]بخش سوم به تجزیه و تحلیل با مثال می پردازد
[ترجمه ترگمان]بخش سوم با exemplification تجزیه و تحلیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Then, adopt exemplification analytic ways analyse the cases and get the conclusion.
[ترجمه گوگل]سپس روش های تحلیلی مثال زدنی را به تحلیل موارد و نتیجه گیری بپردازید
[ترجمه ترگمان]سپس، روش تحلیلی exemplification را به کار بگیرید و موارد را آنالیز و نتیجه گیری کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Finally we use classical Queen problems as an exemplification by simulating on computer.
[ترجمه گوگل]در نهایت با شبیه سازی روی کامپیوتر از مسائل کلاسیک Queen به عنوان مثال استفاده می کنیم
[ترجمه ترگمان]در نهایت ما از مشکلات ملکه کلاسیک به عنوان یک exemplification با شبیه سازی بر روی کامپیوتر استفاده می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This project has been an exemplification of Chinese universities.
[ترجمه گوگل]این پروژه نمونه ای از دانشگاه های چین بوده است
[ترجمه ترگمان]این پروژه an از دانشگاه های چین بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Finally, it gives exemplification analysis of product - planning decision and production system constructing decision separately.
[ترجمه گوگل]در نهایت، تجزیه و تحلیل نمونه ای از تصمیم برنامه ریزی محصول و تصمیم ساخت سیستم تولید را به طور جداگانه ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]در نهایت، تحلیل exemplification از تصمیم برنامه ریزی محصول و تصمیم ساخت سیستم تولید به طور جداگانه ارایه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The fourth part focus on a exemplification of the appraise index system.
[ترجمه گوگل]بخش چهارم بر نمونه ای از سیستم شاخص ارزیابی تمرکز دارد
[ترجمه ترگمان]بخش چهارم بر روی کیفیت سیستم شاخص ارزیابی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Through exemplification and research of making the use of the practical computer technology to design railway maintenance machinery with building block method.
[ترجمه گوگل]از طریق نمونه‌سازی و تحقیق در استفاده از فناوری کاربردی کامپیوتر برای طراحی ماشین‌آلات تعمیر و نگهداری راه آهن با روش بلوک ساختمانی
[ترجمه ترگمان]از طریق exemplification و تحقیقات در مورد استفاده از تکنولوژی کامپیوتر عملی برای طراحی ماشین آلات تعمیر و نگهداری راه آهن با استفاده از روش بلوک ساختمانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His diagrammatic method and exemplification of analysis and philosophy of scientific.
[ترجمه گوگل]روش نموداری او و مصداق تحلیل و فلسفه علم
[ترجمه ترگمان]روش diagrammatic و exemplification تحلیل و فلسفه علمی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Paradigm study gradually transits to exemplification study in civil society theory.
[ترجمه گوگل]مطالعه پارادایم به تدریج به مطالعه نمونه در نظریه جامعه مدنی تبدیل می شود
[ترجمه ترگمان]این مطالعه به تدریج به مطالعه exemplification در نظریه جامعه مدنی گذر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It is through verbal modification (repetition), exemplification, generalization vs. particularization and quotation that "Washington" voices his opinion on the ways of salvation of the black race.
[ترجمه گوگل]از طریق اصلاح کلامی (تکرار)، مثال زدن، تعمیم در مقابل جزئی‌سازی و نقل قول است که «واشنگتن» نظر خود را در مورد راه‌های نجات نژاد سیاه بیان می‌کند
[ترجمه ترگمان]این از طریق اصلاح شفاهی (تکرار)، exemplification، تعمیم در برابر particularization و نقل قول این که \"واشنگتن\" نظرات خود را در مورد شیوه های نجات نژاد سیاه بیان می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This paper explicate through exemplification and comparison the thematic diversity and diction ambiguity of the poem.
[ترجمه گوگل]این مقاله با مثال زدن و مقایسه، تنوع مضمونی و ابهام لفظی شعر را تبیین می کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله از طریق exemplification حل می شود و تنوع موضوعی و ابهام بیان شعر را مقایسه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. And this article has mainly stat and literature summarization, comparative analysis, exemplification and induction.
[ترجمه گوگل]و این مقاله عمدتاً دارای خلاصه آماری و ادبیات، تحلیل تطبیقی، مثال‌زدایی و استقراء است
[ترجمه ترگمان]و این مقاله به طور عمده stat و خلاصه سازی، آنالیز تطبیقی، exemplification و القا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This thesis proposes the distribution of example typology based on the systematic exemplification in English learner's dictionary.
[ترجمه گوگل]این پایان نامه توزیع نمونه شناسی نمونه را بر اساس مثال سازی سیستماتیک در فرهنگ لغت زبان آموزان انگلیسی پیشنهاد می کند
[ترجمه ترگمان]این پایان نامه، توزیع of نمونه براساس the سیستماتیک در فرهنگ لغت به زبان انگلیسی را پیشنهاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But that was epic nudity ; nudity as the exemplification of innocence and vulnerability.
[ترجمه گوگل]اما این برهنگی حماسی بود برهنگی به عنوان نمونه ای از بی گناهی و آسیب پذیری
[ترجمه ترگمان]اما این یک برهنگی حماسی بود؛ برهنگی به عنوان نشانه ای از معصومیت و آسیب پذیری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تمثیل (اسم)
allegory, parable, exemplification, similitude, emblem, exemplum

استنساخ (اسم)
derivation, exemplification, transcription

نمونهاوری (اسم)
exemplification

مثال اوری (اسم)
exemplification

انگلیسی به انگلیسی

• example; official copy (law)

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : exemplify
✅️ اسم ( noun ) : example / exemplar / exemplification
✅️ صفت ( adjective ) : exemplary
✅️ قید ( adverb ) : exemplarily

بپرس