1. exemplary behavior
رفتار نمونه
2. exemplary punishment
تنبیه عبرت انگیز
3. an exemplary student
یک دانشجوی نمونه
4. in the realm of exemplary ideas
در حوزه ی اندیشه های نمونه
5. His citation says he showed outstanding and exemplary courage.
 [ترجمه گوگل]نقل قول او می گوید که او شجاعت برجسته و مثال زدنی از خود نشان داد 
[ترجمه ترگمان]او می گوید که او شجاعت برجسته و نمونه بارزی را نشان می دهد 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
6. His tact was exemplary, especially considering the circumstances.
 [ترجمه گوگل]درایت او به خصوص با توجه به شرایط مثال زدنی بود 
[ترجمه ترگمان]به خصوص با توجه به اوضاع و احوال، رفتارش شایان تقلید بود 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
7. Underpinning this success has been an exemplary record of innovation.
 [ترجمه گوگل]پشتوانه این موفقیت یک رکورد نمونه از نوآوری بوده است 
[ترجمه ترگمان]موفقیت این موفقیت یک رکورد نمونه از نوآوری بوده است 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
8. He demanded exemplary sentences for those behind the violence.
 [ترجمه گوگل]او خواستار احکام مثال زدنی برای کسانی که پشت این خشونت هستند، شد 
[ترجمه ترگمان]او خواستار حبس نمونه برای افراد پشت پرده خشونت شد 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
9. Vets need reliability, and both cars have proved exemplary. Flat batteries have been the only problem.
 [ترجمه گوگل]دامپزشکان به قابلیت اطمینان نیاز دارند و هر دو خودرو مثال زدنی هستند باتری خالی تنها مشکل بوده است 
[ترجمه ترگمان]vets به قابلیت اطمینان نیاز دارند و هر دو خودرو نمونه هستند باتری های Flat تنها مشکل هستند 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
10. The accompanying of the arias was exemplary.
11. On the contrary, we Fists are exemplary planners, fascinated by the minutest detail.
 [ترجمه گوگل]برعکس، ما مشتها برنامهریزان نمونهای هستیم که مجذوب جزییات جزئی هستیم 
[ترجمه ترگمان]برعکس، ما برنامه ریزان نمونه هستیم، که مجذوب کوچک ترین جزئیات شده اند 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
12. Our laws must provide exemplary punishment for violent crimes.
 [ترجمه گوگل]قوانین ما باید مجازات های مثال زدنی را برای جرایم خشونت آمیز پیش بینی کند 
[ترجمه ترگمان]قوانین ما باید مجازات نمونه برای جرایم خشونت آمیز را فراهم کنند 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
13. Her behaviour was exemplary.
14. Such exemplary action would do much to halt the spread of these evil weapons.
 [ترجمه گوگل]چنین اقدامی مثال زدنی کمک زیادی به توقف گسترش این سلاح های شیطانی خواهد کرد 
[ترجمه ترگمان]چنین اقدام نمونه ای باعث توقف گسترش این سلاح های شیطانی خواهد شد 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
15. For the Berry family, this ancestral slave was exemplary, a model for them to emulate.
 [ترجمه گوگل]برای خانواده بری، این برده اجدادی نمونه بود، الگویی برای آنها 
[ترجمه ترگمان]برای خانواده بری، این برده باستانی الگویی برای آن ها بود تا از آن ها تقلید کند 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید