executioner


معنی: سیاف، جلاد، دژخیم
معانی دیگر: میرغضب

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a person who has official authorization to execute a death sentence.

جمله های نمونه

1. they looked at the executioner with horror
آنان با ترس و بیزاری به جلاد نگاه می کردند.

2. Moore ascended the scaffold and addressed the executioner.
[ترجمه گوگل]مور از داربست بالا رفت و جلاد را خطاب قرار داد
[ترجمه ترگمان]مور از سکوی اعدام بالا رفت و روی جلاد را مخاطب قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. No man in Tabriz trifled with the executioner.
[ترجمه گوگل]هیچ مردی در تبریز با جلاد سر و کله نزد
[ترجمه ترگمان]هیچ مردی در Tabriz بازی با جلاد را بازی نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He used to be an executioner for government.
[ترجمه گوگل]او قبلاً جلاد حکومت بود
[ترجمه ترگمان]او سابقا مامور اعدام دولت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The executioner cut off his head at one blow.
[ترجمه گوگل]جلاد با یک ضربه سرش را برید
[ترجمه ترگمان]جلاد سرش را با یک ضربه قطع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I think the executioner was a Sikh.
[ترجمه گوگل]فکر کنم جلاد سیک بود
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم جلاد یک sikh است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Maskell came close to being the executioner.
[ترجمه گوگل]ماسکل نزدیک بود که جلاد شود
[ترجمه ترگمان]Maskell نزدیک جلاد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. And another executioner earned the crowd's ecstatic applause when he beheaded two criminals with one blow!
[ترجمه گوگل]و یک جلاد دیگر هنگامی که با یک ضربه سر دو جنایتکار را برید، تشویق به وجد جمعیت را برانگیخت!
[ترجمه ترگمان]و یک جلاد بعد از اینکه دو مجرم را با یک ضربه سر بریدند، تحسین پرشوری به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The others were beheaded first; her executioner botched her beheading and left her to endure a three-day death.
[ترجمه گوگل]بقیه ابتدا سر بریده شدند جلاد او را سر برید و او را رها کرد تا سه روز مرگ را تحمل کند
[ترجمه ترگمان]دیگران اول گردن زده بودند؛ جلاد گردن او را پاره کرده بود و او را رها کرده بود تا یک مرگ سه روزه را تحمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It is the coda of the executioner, the knell of bloody doom.
[ترجمه گوگل]این رمز جلاد است، ناقوس عذاب خونین
[ترجمه ترگمان]این، coda مرگه، ناقوس مرگ خونین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Horne's mailed executioner carefully cleaned the sword, drew his knife and knelt beside the blood-gushing torso of his victim.
[ترجمه گوگل]جلاد پست شده هورنای با دقت شمشیر را تمیز کرد، چاقوی خود را بیرون کشید و در کنار تنه خونین قربانی خود زانو زد
[ترجمه ترگمان]جلاد را با دقت شمشیر را پاک کرد، چاقو را بیرون کشید و کنار شکم برآمده قربانی زانو زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He used a filthy trick to defeat the Executioner.
[ترجمه گوگل]او از ترفند کثیفی برای شکست دادن جلاد استفاده کرد
[ترجمه ترگمان] اون از یه حقه کثیفی استفاده کرد تا \"Executioner\" رو شکست بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They told the executioner to let him go, and pardoned him.
[ترجمه گوگل]به جلاد گفتند او را رها کرد و عفو کرد
[ترجمه ترگمان]به جلاد گفتند که او را رها کنند و او را عفو کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Bunkers can be saviors or executioner s, beacons or surprises, annoyances or eye candy.
[ترجمه گوگل]پناهگاه ها می توانند ناجی یا جلاد، چراغ راهنمایی یا غافلگیری، مزاحم یا آب نبات چشم باشند
[ترجمه ترگمان]Bunkers می توانند عبارتند از saviors یا executioner، آتش های پیام رسان یا شگفتی های غافلگیر کننده، یا ناراحتی و یا شکلات چشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سیاف (اسم)
gunman, butcher, executioner

جلاد (اسم)
executioner, headsman

دژخیم (اسم)
executioner, headsman, hangman

انگلیسی به انگلیسی

• one who puts sentenced people to death
an executioner is a person who has the job of executing criminals.

پیشنهاد کاربران

جلاد. مامور اعدام
مثال:
the executioners finished them off.
ماموران اعدام آنها را کشتند.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : execute
✅️ اسم ( noun ) : execution / executive / executioner / executor
✅️ صفت ( adjective ) : executive
✅️ قید ( adverb ) : _
اعدام گر، اعدام چی، جلاد
جلاد
ایجاد کننده
اجرا کننده
اعدام کننده، مأمور اعدام
مجری حکم اعدام

بپرس