اسم ( noun )
• (1) تعریف: the process of putting into effect.
• مشابه: achievement, action, performance
• مشابه: achievement, action, performance
- The execution of the plan will require everyone's help.
[ترجمه محمد] اجرای طرح نیازمند کمک همگانی است.|
[ترجمه Xerxes] برای اجرای نقشه به کمک همه نیاز است ( عامیانه )|
[ترجمه گوگل] اجرای طرح مستلزم کمک همگان است[ترجمه ترگمان] اجرای این برنامه نیازمند کمک همه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: the fact or condition of being put into effect.
• مشابه: action
• مشابه: action
- The scheme's execution is still reaping benefits.
[ترجمه گوگل] اجرای این طرح همچنان از مزایایی برخوردار است
[ترجمه ترگمان] اجرای این برنامه هنوز در حال کسب منافع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اجرای این برنامه هنوز در حال کسب منافع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: the enacting of a death sentence.
• مشابه: killing
• مشابه: killing
- The execution of the prisoner was carried out this morning.
[ترجمه گوگل] اعدام این زندانی صبح امروز انجام شد
[ترجمه ترگمان] اعدام زندانی امروز صبح حمل می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اعدام زندانی امروز صبح حمل می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Execution by hanging was common in the nineteenth century.
[ترجمه گوگل] اعدام با دار زدن در قرن نوزدهم رایج بود
[ترجمه ترگمان] اعدام با دار زدن در قرن نوزدهم معمول بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اعدام با دار زدن در قرن نوزدهم معمول بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: manner, style, or quality of performance; technique.
• مشابه: performance
• مشابه: performance
- The pianist was praised for her skillful execution of the very difficult piece.
[ترجمه گوگل] این پیانیست به دلیل اجرای ماهرانه قطعه بسیار دشوار مورد ستایش قرار گرفت
[ترجمه ترگمان] نوازنده پیانو برای اجرای ماهرانه آن قطعه بسیار دشوار مورد تمجید قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] نوازنده پیانو برای اجرای ماهرانه آن قطعه بسیار دشوار مورد تمجید قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید