executant


معنی: نوازنده
معانی دیگر: اجرا کننده (به ویژه اجرا کننده ی قطعه ی موسیقی)، ساز زن

جمله های نمونه

1. Most executants then wanted only to express themselves.
[ترجمه گوگل]بیشتر مجریان در آن زمان فقط می خواستند خود را بیان کنند
[ترجمه ترگمان]بیشتر executants می خواستند خود را ابراز کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The dancer is the choreographer's executant.
[ترجمه گوگل]رقصنده مجری رقص است
[ترجمه ترگمان]این رقاص the choreographer است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In fact, do everything, if executant is done not have inside motivation, won't obtain good yield r. . .
[ترجمه گوگل]در واقع، انجام هر کاری، اگر مجری انجام شود، انگیزه درونی نداشته باشد، بازده خوبی را به دست نخواهد آورد
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، اگر تمام کارها را انجام دهید، اگر executant انگیزه درونی نداشته باشد، بازده خوبی کسب نخواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Protein is not only the final executant of life functions but also the key to understand physiological, pathological and pharmacological functions.
[ترجمه گوگل]پروتئین نه تنها مجری نهایی عملکردهای زندگی است، بلکه کلید درک عملکردهای فیزیولوژیکی، پاتولوژیک و فارماکولوژیک است
[ترجمه ترگمان]پروتیین نه تنها the نهایی توابع زندگی بلکه کلید درک توابع physiological، pathological و pharmacological است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Yinjiao Du is a master - level executant who has been trained strictly and normatively in professional skills.
[ترجمه گوگل]Yinjiao Du یک مجری در سطح کارشناسی ارشد است که به طور دقیق و هنجاری در مهارت های حرفه ای آموزش دیده است
[ترجمه ترگمان]Yinjiao دو is است که به شدت آموزش دیده و مهارت های تخصصی خود را از دست داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Like many other master masons, Grumbold worked as an executant of both his own and others' designs.
[ترجمه گوگل]مانند بسیاری دیگر از سنگ تراشان استاد، گرامبولد به عنوان مجری طرح های خود و دیگران کار می کرد
[ترجمه ترگمان]Grumbold نیز مانند بسیاری از masons دیگر به عنوان executant از طرح های خود و دیگران کار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Second, We also perform GMP quality system on additive; the behavior is the first executant in this industry, to keep the stable quality of product.
[ترجمه گوگل]دوم، ما همچنین سیستم کیفیت GMP را روی افزودنی انجام می دهیم رفتار اولین عامل در این صنعت است که کیفیت محصول را ثابت نگه می دارد
[ترجمه ترگمان]دوم، ما همچنین یک سیستم کیفیت GMP را بر روی افزودنی انجام می دهیم؛ رفتار اولین executant در این صنعت است، تا کیفیت ثابت محصول را حفظ کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The article thinks that a winter sports coach is a sculptor of outstanding athletes, a researcher of winter competitive sports, a designer, organizer, executant and manager of scientific training.
[ترجمه گوگل]این مقاله تصور می کند که مربی ورزش های زمستانی مجسمه ساز ورزشکاران برجسته، محقق ورزش های رقابتی زمستانی، طراح، سازمان دهنده، مجری و مدیر آموزش علمی است
[ترجمه ترگمان]این مقاله فکر می کند که یک مربی ورزشی زمستانی یک مجسمه ساز از ورزش کاران برجسته، یک محقق ورزشی رقابتی زمستانی، یک طراح، سازمان دهنده، executant و مدیر آموزش علمی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Li Hanhun was not only an anti-Japanese patriotic military leader, but also an executant of the counter-communist policy of the Kuomintang.
[ترجمه گوگل]لی هانهون نه تنها یک رهبر نظامی میهن پرست ضد ژاپنی بود، بلکه یکی از مجریان سیاست ضد کمونیستی کومینتانگ بود
[ترجمه ترگمان]لی Hanhun نه تنها یک رهبر نظامی میهن پرست ژاپنی بلکه طرفدار سیاست های ضد کمونیستی of بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The rural basic government is not only the supervisor and organizer of the rural public affairs, but also the explainer and executant of policies formulated by the higher-level governments.
[ترجمه گوگل]دولت پایه روستایی نه تنها ناظر و سازماندهی امور عمومی روستایی است، بلکه تبیین کننده و مجری سیاست هایی است که توسط دولت های سطح بالاتر تدوین می شود
[ترجمه ترگمان]دولت اصلی روستایی نه تنها ناظر و سازمان دهنده امور عمومی روستایی است، بلکه the و executant سیاست هایی است که دولت های سطح بالاتر تدوین کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It starts with the party, the applied norms and the executant which is the main element in the process of troubleshooting, and analyses how the people settle the conflict.
[ترجمه گوگل]از طرف، هنجارهای اعمال شده و مجری که عنصر اصلی در فرآیند عیب یابی است شروع می شود و چگونگی حل و فصل منازعه توسط مردم را تحلیل می کند
[ترجمه ترگمان]آن با حزب، هنجارهای اعمال شده و executant که عامل اصلی در فرآیند رفع اشکال است شروع می شود و تجزیه و تحلیل می کند که چگونه مردم تعارض را حل و فصل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The results could not only advance intellect, savvy and musical feeling of executant, but also advance teaching efficiency.
[ترجمه گوگل]نتایج نه تنها باعث ارتقای هوش، زرنگی و احساس موسیقایی مجری می شود، بلکه کارایی تدریس را نیز ارتقا می دهد
[ترجمه ترگمان]نتایج نه تنها قادر به پیشرفت هوش، فهم و احساس موسیقی of بودند، بلکه به کارآیی آموزش نیز کمک می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نوازنده (اسم)
player, musician, executant, instrumentalist

انگلیسی به انگلیسی

• one who performs in public, musical performer

پیشنهاد کاربران

بپرس