1. an excused absence
غیبت موجه
2. he excused religious minorities from taking part in school prayer
او اقلیت های مذهبی را از شرکت در دعای مدرسه معاف کرد.
3. she excused herself and left the meeting
او با عرض معذرت جلسه را ترک کرد.
4. the judge excused the young man's fine
قاضی مرد جوان را از پرداخت جریمه معذور داشت.