excusable


معنی: معاف شدنی، قابل بخشش و معافیت، بخشیدنی
معانی دیگر: توجیه پذیر، بخشودنی، قابل بخشش، اغماض پذیر، قابل گذشت، موجه، پوزش پذیر، معذور داشتنی

جمله های نمونه

1. his tardiness was excusable because his car had broken down
تاخیر او موجه بود چون ماشینش خراب شده بود.

2. her behavior toward her grandfather is not excusable
رفتار او با پدربزرگش قابل بخشش نیست.

3. If national pride is ever justifiable or excusable it is when it springs, not from power or riches, grandeur of glory, but from convicton of ntational innocence, iformation, and benevolence.
[ترجمه گوگل]اگر غرور ملی همیشه قابل توجیه یا قابل توجیه است، زمانی است که نه از قدرت یا ثروت، عظمت شکوه، بلکه از محکومیت بی گناهی ملی، شعور و خیرخواهی سرچشمه می گیرد
[ترجمه ترگمان]اگر غرور ملی تا به حال قابل توجیه یا قابل بخشش باشد، نه از قدرت و ثروت، شکوه و جلال، بلکه از convicton عصمت و iformation و خیرخواهی و نیکوکاری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Considering her difficult childhood her behaviour is excusable.
[ترجمه گوگل]با توجه به دوران سخت کودکی او رفتار او قابل توجیه است
[ترجمه ترگمان]با در نظر گرفتن این که رفتار او برای او دشوار است، رفتارش قابل بخشش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Doing it once was just about excusable — doing it twice was certainly not.
[ترجمه گوگل]انجام آن یک بار تقریباً قابل توجیه بود - دو بار انجام آن مطمئناً نبود
[ترجمه ترگمان]کاری که یک بار انجام می دادم فقط در مورد بخشش قابل بخشش بود نه، مسلما نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A little white lie is surely excusable.
[ترجمه گوگل]یک دروغ سفید کوچک مطمئناً قابل بخشش است
[ترجمه ترگمان]یک دروغ کوچک سفید ممکن است قابل اغماض باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Late arrival for a job interview is never excusable.
[ترجمه گوگل]دیر رسیدن برای مصاحبه شغلی هرگز قابل توجیه نیست
[ترجمه ترگمان]رسیدن به یک مصاحبه شغلی هرگز قابل بخشش نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Violence or threats of violence are never excusable, and they make China seem nasty and uncivilized.
[ترجمه گوگل]خشونت یا تهدید به خشونت هرگز قابل توجیه نیست و چین را زشت و غیر متمدن جلوه می دهد
[ترجمه ترگمان]خشونت یا تهدید خشونت هرگز قابل بخشش نیستند و باعث می شوند چین خشن و uncivilized به نظر برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It is to be regarded as excusable in the light of circumstances.
[ترجمه گوگل]با توجه به شرایط باید قابل معذور بودن تلقی شود
[ترجمه ترگمان]در پرتو اوضاع قابل اغماض است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Tom's failure was excusable because of illness. He was examined again.
[ترجمه گوگل]شکست تام به دلیل بیماری قابل توجیه بود دوباره معاینه شد
[ترجمه ترگمان]شکست تام به خاطر بیماری قابل بخشش بود دوباره معاینه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In women, crying is excusable, but in men, crying is a mark of weakness.
[ترجمه گوگل]در خانم ها گریه معذور است اما در آقایان گریه نشانه ضعف است
[ترجمه ترگمان]در زنان که گریه می کند قابل عفو است، اما در مردان که گریه می کند نشانه ضعف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. As a defensive matter that is excusable, the duress has its own rationality.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک امر دفاعی که قابل بخشش است، اجبار عقلانیت خاص خود را دارد
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک ماده دفاعی که قابل بخشش است، اجبار عقلانیت خودش را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His fault is excusable, considering his age.
[ترجمه گوگل]تقصیر او با توجه به سنش قابل بخشش است
[ترجمه ترگمان]تقصیر او قابل اغماض است، با توجه به سن و سال او
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This is an excusable mistake.
[ترجمه گوگل]این یک اشتباه قابل توجیه است
[ترجمه ترگمان]این اشتباه قابل بخشش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

معاف شدنی (صفت)
dissolvable, excusable

قابل بخشش و معافیت (صفت)
excusable

بخشیدنی (صفت)
excusable, forgivable, venial

انگلیسی به انگلیسی

• pardonable, forgivable
if a mistake or wrong action is excusable, you can forgive it, because of the circumstances in which it was made.

پیشنهاد کاربران

بپرس