excursive


معنی: اواره، گردنده، بی ربط، بی ترتیت
معانی دیگر: (نطق یا نگارش یا کتاب و غیره) پرانحراف، پراکنده، پر از گریززنی، گریزآمیز

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: pertaining to, tending toward, or having the nature of a digression from the main topic.
مشابه: rambling

جمله های نمونه

1. his excursive references to the desert of karballa
گریز زدن های او به صحرای کربلا

2. His speech was filled with excursive statements.
[ترجمه گوگل]سخنرانی او مملو از جملاتی بود
[ترجمه ترگمان]سخنرانی او پر از اظهارات excursive بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Adopt intestines push movement and excursive intestines flesh experimentation to determine motor function.
[ترجمه گوگل]برای تعیین عملکرد حرکتی روده‌ها حرکت فشاری و آزمایش گوشت روده‌های گردشی را بپذیرید
[ترجمه ترگمان]به خاطر داشته باشید که روده ها، کشش و روده هایش را به کار ببرید تا عملکرد موتور را مشخص کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. For this excursive you will need someone's help.
[ترجمه گوگل]برای این سفر به کمک کسی نیاز دارید
[ترجمه ترگمان]برای این excursive به کمک یک نفر احتیاج خواهید داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Method: Adopt intestines push movement and excursive intestines flesh experimentation to determine motor function.
[ترجمه گوگل]روش: برای تعیین عملکرد حرکتی روده‌ها حرکت فشاری و آزمایش گوشت روده‌های گردشی انجام دهید
[ترجمه ترگمان]روش: یک حرکت کشش روده و روده هایش را برای تعیین عملکرد موتور به کار ببرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Result: Megaarpaea delavyi Franch can obviously accelerate push movement of rat small intestine, swell guinea pig shrink power of excursive ileum flesh, and unable arouse strong straight contraction.
[ترجمه گوگل]نتیجه: Megaarpaea delavyi Franch به وضوح می تواند حرکت فشار روده کوچک موش را تسریع کند، قدرت انقباض خوکچه هندی را در گوشت ایلئوم گردشی متورم کند و قادر به برانگیختن انقباض مستقیم قوی نباشد
[ترجمه ترگمان]نتیجه: Megaarpaea delavyi می توانند به سرعت حرکت of روده کوچک و خوکچه هندی و خوکچه هندی excursive را تسریع کنند و با انقباض ناگهانی به یک انقباض ناگهانی دچار شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Contrarily, other small mining enterprises in Shifen might decide excursive policies which accounted for small disasters every so often.
[ترجمه گوگل]برعکس، سایر شرکت‌های معدنی کوچک در شیفن ممکن است سیاست‌هایی را اتخاذ کنند که هر چند وقت یک‌بار باعث بروز بلایای کوچک می‌شود
[ترجمه ترگمان]برعکس، دیگر شرکت های کوچک معدن کاری در Shifen ممکن است درباره سیاست های excursive تصمیم گیری کنند که هر چند گاهی اوقات برای بلایای کوچک توجیه می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Most things I handled in my first year in ASE are excursive events happened in production line.
[ترجمه گوگل]بیشتر چیزهایی که در اولین سال حضورم در ASE انجام دادم، رویدادهای سفری است که در خط تولید اتفاق افتاده است
[ترجمه ترگمان]بسیاری از چیزهایی که من در سال اول در ASE به کار بردم رویداده ای excursive هستند که در خط تولید اتفاق افتاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The seminar of the removal and disposal of obsolete offshore installations and structures in the excursive economic zone and continental shelf was held in sept 1995 at Bangkok.
[ترجمه گوگل]سمینار حذف و دفع تاسیسات و سازه های فرسوده دریایی در منطقه گردشی اقتصادی و فلات قاره در سپتامبر 1995 در بانکوک برگزار شد
[ترجمه ترگمان]همایش حذف و دفع تاسیسات و سازه های دریایی منسوخ در منطقه اقتصادی excursive در سپت ۱۹۹۵ در Bangkok برگزار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اواره (صفت)
adrift, arrant, excursive, homeless, errant, fugacious, straggly

گردنده (صفت)
excursive, ambulatory, ambulant, rotary, swivel, revolving, rotative

بی ربط (صفت)
irrelevant, excursive, desultory, loose, impertinent, fragmentary, disjointed, incoherent, inconsequent, inapposite, inconsecutive, irrelative

بی ترتیت (صفت)
excursive

انگلیسی به انگلیسی

• of an excursion; wandering, rambling, moving from one thing to another, erratic

پیشنهاد کاربران

بپرس