• : تعریف: to free (a person or group) from guilt or blame, or from the suspicion of guilt or blame. • متضاد: accuse, incriminate, inculpate • مشابه: absolve, acquit, clear, exonerate, justify
- New evidence introduced in court exculpated the defendant.
[ترجمه گوگل] مدارک جدیدی که در دادگاه ارائه شد، متهم را تبرئه کرد [ترجمه ترگمان] شواهد جدیدی که در دادگاه مطرح شد متهم را تبرئه کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. He exculpate himself from stealing the money.
[ترجمه پریسا] او خودش را از سرقت پول مبرا میکند
|
[ترجمه گوگل]او خود را از سرقت پول معاف می کند [ترجمه ترگمان]او خودش را از دزدی پول exculpate [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. He was exculpated by the testimony of several witnesses.
[ترجمه پریسا] او با شهادت چندین شاهد تبرئه شده بود
|
[ترجمه گوگل]او با شهادت چندین شاهد تبرئه شد [ترجمه ترگمان]شهادت چندین شاهد را از دست داده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He has been exculpated from the charge.
[ترجمه گوگل]او از اتهام تبرئه شده است [ترجمه ترگمان]او از اتهام خارج شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The pilot of the aircraft will surely be exculpated when all the facts are known.
[ترجمه گوگل]خلبان هواپیما مطمئناً زمانی که همه حقایق مشخص شود تبرئه خواهد شد [ترجمه ترگمان]قطعا خلبان هواپیما وقتی تمام حقایق را مشخص می کند، مورد استفاده قرار خواهد گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Investigation exculpated him from the charge.
[ترجمه پریسا] تحقیقات او را از اتهام مبرا کرده بود
|
[ترجمه گوگل]تحقیقات او را از اتهام تبرئه کرد [ترجمه ترگمان] از اتهام پرس و جو می کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The defendant was able to exculpate himself from liability.
[ترجمه گوگل]متهم توانست خود را از مسئولیت مبرا کند [ترجمه ترگمان]متهم توانست مسئولیت را از دوش خود بردارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The grand jury exculpated local authorities for their handling of the riots.
[ترجمه گوگل]هیئت منصفه بزرگ مقامات محلی را به دلیل رسیدگی به شورش ها تبرئه کرد [ترجمه ترگمان]هیات منصفه عالی مقامات محلی را بخاطر برخورد با شورش ها متهم کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He exculpate himself from a charge of theft.
[ترجمه گوگل]او خود را از اتهام دزدی تبرئه می کند [ترجمه ترگمان]او خود را از اتهام دزدی exculpate [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. How would you exculpate for them?
[ترجمه گوگل]چگونه آنها را تبرئه می کنید؟ [ترجمه ترگمان]چگونه would را exculpate؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Conservative writers quickly used the insanity defense to exculpate the Palins and the Bachmanns.
[ترجمه گوگل]نویسندگان محافظهکار به سرعت از دفاع از جنون برای تبرئه خانوادههای پیلین و باخمن استفاده کردند [ترجمه ترگمان]نویسندگان محافظه کار به سرعت از این دفاع جنون برای exculpate the و the استفاده می کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The writer of the news made all efforts to find some reasons to exculpate Yao Jiaxin.
[ترجمه گوگل]نویسنده این خبر تمام تلاش خود را کرد تا دلایلی برای تبرئه یائو جیاکسین بیابد [ترجمه ترگمان]نویسنده این اخبار تمام تلاش ها را برای پیدا کردن برخی دلایل برای exculpate یائو Jiaxin انجام داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Now you must face them frankly, facing these situations, your instinctive action is "escaping then covering up", trying to exculpate yourself from the trouble.
[ترجمه گوگل]اکنون باید صریح با آنها روبرو شوید، در مواجهه با این موقعیت ها، عمل غریزی شما "فرار پس از پوشاندن" است، سعی می کنید خود را از مشکل خلاص کنید [ترجمه ترگمان]اکنون شما باید با صراحت با آن ها روبرو شوید، با این شرایط روبرو شوید، اقدام غریزی شما \"فرار کردن و سپس پوشش دادن\" است، و سعی کنید خودتان را از دردسر نجات دهید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Happily, Mr Obama has the authority needed to lead the world towards a resolution: his hands are clean, and his lack of desire to exculpate his country is evident.
[ترجمه گوگل]خوشبختانه، آقای اوباما اقتدار لازم را برای هدایت جهان به سوی یک راه حل دارد: دستانش پاک هستند و فقدان تمایل او برای تبرئه کشورش مشهود است [ترجمه ترگمان]خوشبختانه، آقای اوباما دارای قدرت لازم برای هدایت جهان به سوی یک راه حل است: دست هایش تمیز هستند و عدم تمایل او به exculpate کشورش مشهود است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The diary is not the one who will always update, but it is only the note of someday, I begin to exculpate from my giving up in the midway.
[ترجمه گوگل]دفتر خاطرات کسی نیست که همیشه به روز می شود، بلکه فقط یادداشت روزی است که در میانه راه شروع به تبرئه کردن از تسلیم شدنم می کنم [ترجمه ترگمان]این دفترچه خاطرات کسی نیست که همیشه به روز رسانی خواهد شد، اما تنها یادداشت روزی است که از دست دادن در وسط داستان شروع می کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[حقوق] تبرئه کردن، بی گناه اعلام کردن، بری الذمه کردن
انگلیسی به انگلیسی
• free from blame, declare innocent
پیشنهاد کاربران
✨ از مجموعه لغات GRE ✨ ✍ توضیح: To absolve or clear someone from blame or guilt 🕊️ 🔍 مترادف: Absolve, exonerate ✅ مثال: The evidence presented in court helped to exculpate the defendant of all charges
تقبیح زدایی کردن، تبرئه کردن، مبرا کردن، رفع اتهام کردن