exculpate

/ˌɛkˈskʌlpeɪt//ˈɛkskʌlpeɪt/

معنی: مبرا کردن، تبرئه کردن، روسفید کردن، معذور داشتن
معانی دیگر: بی گناه شناختن، رفع اتهام کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: exculpates, exculpating, exculpated
مشتقات: exculpable (adj.), exculpatory (adj.), exculpation (n.)
• : تعریف: to free (a person or group) from guilt or blame, or from the suspicion of guilt or blame.
متضاد: accuse, incriminate, inculpate
مشابه: absolve, acquit, clear, exonerate, justify

- New evidence introduced in court exculpated the defendant.
[ترجمه گوگل] مدارک جدیدی که در دادگاه ارائه شد، متهم را تبرئه کرد
[ترجمه ترگمان] شواهد جدیدی که در دادگاه مطرح شد متهم را تبرئه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He exculpate himself from stealing the money.
[ترجمه پریسا] او خودش را از سرقت پول مبرا میکند
|
[ترجمه گوگل]او خود را از سرقت پول معاف می کند
[ترجمه ترگمان]او خودش را از دزدی پول exculpate
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He was exculpated by the testimony of several witnesses.
[ترجمه پریسا] او با شهادت چندین شاهد تبرئه شده بود
|
[ترجمه گوگل]او با شهادت چندین شاهد تبرئه شد
[ترجمه ترگمان]شهادت چندین شاهد را از دست داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He has been exculpated from the charge.
[ترجمه گوگل]او از اتهام تبرئه شده است
[ترجمه ترگمان]او از اتهام خارج شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The pilot of the aircraft will surely be exculpated when all the facts are known.
[ترجمه گوگل]خلبان هواپیما مطمئناً زمانی که همه حقایق مشخص شود تبرئه خواهد شد
[ترجمه ترگمان]قطعا خلبان هواپیما وقتی تمام حقایق را مشخص می کند، مورد استفاده قرار خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Investigation exculpated him from the charge.
[ترجمه پریسا] تحقیقات او را از اتهام مبرا کرده بود
|
[ترجمه گوگل]تحقیقات او را از اتهام تبرئه کرد
[ترجمه ترگمان] از اتهام پرس و جو می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The defendant was able to exculpate himself from liability.
[ترجمه گوگل]متهم توانست خود را از مسئولیت مبرا کند
[ترجمه ترگمان]متهم توانست مسئولیت را از دوش خود بردارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The grand jury exculpated local authorities for their handling of the riots.
[ترجمه گوگل]هیئت منصفه بزرگ مقامات محلی را به دلیل رسیدگی به شورش ها تبرئه کرد
[ترجمه ترگمان]هیات منصفه عالی مقامات محلی را بخاطر برخورد با شورش ها متهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He exculpate himself from a charge of theft.
[ترجمه گوگل]او خود را از اتهام دزدی تبرئه می کند
[ترجمه ترگمان]او خود را از اتهام دزدی exculpate
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. How would you exculpate for them?
[ترجمه گوگل]چگونه آنها را تبرئه می کنید؟
[ترجمه ترگمان]چگونه would را exculpate؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Conservative writers quickly used the insanity defense to exculpate the Palins and the Bachmanns.
[ترجمه گوگل]نویسندگان محافظه‌کار به سرعت از دفاع از جنون برای تبرئه خانواده‌های پیلین و باخمن استفاده کردند
[ترجمه ترگمان]نویسندگان محافظه کار به سرعت از این دفاع جنون برای exculpate the و the استفاده می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The writer of the news made all efforts to find some reasons to exculpate Yao Jiaxin.
[ترجمه گوگل]نویسنده این خبر تمام تلاش خود را کرد تا دلایلی برای تبرئه یائو جیاکسین بیابد
[ترجمه ترگمان]نویسنده این اخبار تمام تلاش ها را برای پیدا کردن برخی دلایل برای exculpate یائو Jiaxin انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Now you must face them frankly, facing these situations, your instinctive action is "escaping then covering up", trying to exculpate yourself from the trouble.
[ترجمه گوگل]اکنون باید صریح با آنها روبرو شوید، در مواجهه با این موقعیت ها، عمل غریزی شما "فرار پس از پوشاندن" است، سعی می کنید خود را از مشکل خلاص کنید
[ترجمه ترگمان]اکنون شما باید با صراحت با آن ها روبرو شوید، با این شرایط روبرو شوید، اقدام غریزی شما \"فرار کردن و سپس پوشش دادن\" است، و سعی کنید خودتان را از دردسر نجات دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Happily, Mr Obama has the authority needed to lead the world towards a resolution: his hands are clean, and his lack of desire to exculpate his country is evident.
[ترجمه گوگل]خوشبختانه، آقای اوباما اقتدار لازم را برای هدایت جهان به سوی یک راه حل دارد: دستانش پاک هستند و فقدان تمایل او برای تبرئه کشورش مشهود است
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه، آقای اوباما دارای قدرت لازم برای هدایت جهان به سوی یک راه حل است: دست هایش تمیز هستند و عدم تمایل او به exculpate کشورش مشهود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The diary is not the one who will always update, but it is only the note of someday, I begin to exculpate from my giving up in the midway.
[ترجمه گوگل]دفتر خاطرات کسی نیست که همیشه به روز می شود، بلکه فقط یادداشت روزی است که در میانه راه شروع به تبرئه کردن از تسلیم شدنم می کنم
[ترجمه ترگمان]این دفترچه خاطرات کسی نیست که همیشه به روز رسانی خواهد شد، اما تنها یادداشت روزی است که از دست دادن در وسط داستان شروع می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مبرا کردن (فعل)
absolve, exonerate, exculpate

تبرئه کردن (فعل)
exonerate, exculpate, forgive, clear, purge, acquit, assoil, excuse

روسفید کردن (فعل)
exonerate, exculpate, acquit, assoil

معذور داشتن (فعل)
exculpate, excuse

تخصصی

[حقوق] تبرئه کردن، بی گناه اعلام کردن، بری الذمه کردن

انگلیسی به انگلیسی

• free from blame, declare innocent

پیشنهاد کاربران

تقبیح زدایی کردن، تبرئه کردن، مبرا کردن، رفع اتهام کردن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : exculpate
✅️ اسم ( noun ) : exculpation
✅️ صفت ( adjective ) : exculpatory
✅️ قید ( adverb ) : _

بپرس