excrescence


معنی: زائده، بر امدگی، زیادی، رویش ناهنجار
معانی دیگر: (زائده یا غده و غیره که بیرون بزند و نابهنجار باشد) برآمدگی (نابهنجار)، آماسش، آماسه، بیرون زدگی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: excrescency (n.)
(1) تعریف: abnormal enlargement or growth; hypertrophy.

(2) تعریف: an abnormal, disfiguring outgrowth such as that caused by a tumor.

(3) تعریف: anything growing out from the body, such as a horn.
مشابه: protuberance

جمله های نمونه

1. A hard, bony excrescence was visible above one of the animal's hooves.
[ترجمه گوگل]یک مدفوع سخت و استخوانی در بالای سم یکی از این حیوان قابل مشاهده بود
[ترجمه ترگمان]پیشانی سخت و استخوانی بالای سر یکی از سم های اسب نمایان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The new museum is nothing but an excrescence on the urban landscape.
[ترجمه گوگل]موزه جدید چیزی نیست جز جلوه ای بر منظر شهری
[ترجمه ترگمان]موزه جدید چیزی جز an در چشم انداز شهری نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The new office block is an excrescence .
[ترجمه گوگل]بلوک اداری جدید یک اکسپرسنس است
[ترجمه ترگمان]بلوک دفتر جدید یک excrescence است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The trade union block vote is an excrescence on democracy.
[ترجمه گوگل]رای بلوک اتحادیه کارگری، رد دموکراسی است
[ترجمه ترگمان]رای گیری بلوکی اتحادیه صنفی an بر دموکراسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The new office development is an excrescence on the face of the city.
[ترجمه گوگل]توسعه دفتر جدید، جلوه ای از چهره شهر است
[ترجمه ترگمان]توسعه اداری جدید یک excrescence بر روی چهره شهر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The new office block is an excrescence on the landscape.
[ترجمه گوگل]بلوک اداری جدید یک برآمدگی در چشم انداز است
[ترجمه ترگمان]بلوک دفتر جدید یک excrescence بر روی صحنه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It's an excrescence, a monstrosity, some tardy addition to the agenda.
[ترجمه گوگل]این یک غوغا، یک هیولا، و مقداری تاخیر در دستور کار است
[ترجمه ترگمان]این یک excrescence، یک عجیب الخلقه، و چند ثانیه تاخیر در دستور کار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. An irritating excrescence upon the summit of international union.
[ترجمه گوگل]غوغای آزاردهنده در نشست سران اتحادیه بین المللی
[ترجمه ترگمان]An تحریک کننده در نشست اتحادیه بین المللی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They wanted to peel away the excrescence and get back to the simple Gospel message itself.
[ترجمه گوگل]آنها می‌خواستند غده را جدا کنند و به پیام ساده انجیل برگردند
[ترجمه ترگمان]آن ها می خواستند the را بدزدند و خود را به پیام ساده انجیل برسانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The house is a mere unsightly excrescence in the landscape.
[ترجمه گوگل]خانه یک برآمدگی ناخوشایند در منظره است
[ترجمه ترگمان]خانه یک خانه کوچک ناخوشایند در چشم انداز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Conclusion Echocardiogram by thoraces possess important clinic value in diagnosis, orientation, therapeutic decision-making, estimating prognosis of infective endocarditis valve excrescence.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری اکوکاردیوگرام قفسه سینه دارای ارزش کلینیکی مهمی در تشخیص، جهت‌گیری، تصمیم‌گیری درمانی، تخمین پیش آگهی دفع دریچه اندوکاردیت عفونی است
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری echocardiogram توسط thoraces دارای ارزش کلینیک مهمی در تشخیص، جهت گیری، تصمیم گیری درمانی، تخمین زدن valve endocarditis infective excrescence است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. When the Ganges comes down, it might be expected wash the excrescence back soil.
[ترجمه گوگل]هنگامی که گنگ پایین می آید، ممکن است انتظار داشته باشید که خاک پشتی فضولات را بشویید
[ترجمه ترگمان]هنگامی که گنگ به پایین می آید، ممکن است انتظار می رود که خاک excrescence را بشوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In my opinion, the new museum extension is an excrescence.
[ترجمه گوگل]به نظر من الحاقیه جدید موزه یک کسری است
[ترجمه ترگمان]به نظر من، گسترش موزه جدید یک excrescence است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زائده (اسم)
appendix, excrescence, run-off

بر امدگی (اسم)
eminence, nook, projection, excrescence, mound, bulge, protuberance, protuberancy, granulation, bump, overhang, knob, knop, nub, stigma, promontory, ledge, burr, tumor, convexity, ganglion, node, nodule, knurl, eminency, turgescence, excrescency, ridge, gibbosity, outgrowth, knur, verruca, whaleback

زیادی (اسم)
wealth, excess, extra, surplus, excrescence, immensity, superfluity, immoderacy, exorbitance, exorbitancy, riffraff, nimiety

رویش ناهنجار (اسم)
excrescence

انگلیسی به انگلیسی

• protuberance, abnormal growth or swelling (as of the skin); normal growth or appendage
an excrescence is a lump or growth on the surface of an animal or plant; a formal word.

پیشنهاد کاربران

excrescence ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: درج همخوان
تعریف: تغییری آوایی که در نتیجة آن یک همخوان در میان دو همخوان ظاهر می شود
اظهارات نابهنجار

بپرس