exclusion


معنی: اخراج، محرومیت، حذف، ممانعت، محروم سازی، دفع، استثناء
معانی دیگر: برون داری، جلوگیری، (به زیان کسی) استثنا، برون داشت، طرد، منع (از ورود یا شرکت)، (در امور مهاجرتی) راه ندادن، اجازه ی ورود ندادن، (شخص یا چیز) مورد جلوگیری یا محرومیت، برون داره، برونداشته

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of excluding.
مترادف: exception, ostracism
متضاد: admittance
مشابه: ban, exile, omission, rejection, skip

(2) تعریف: omission.
مترادف: omission
مشابه: elimination, elision, exception, prohibition, skip

(3) تعریف: expulsion.
مترادف: ejection, expulsion, ouster
مشابه: dismissal, removal

جمله های نمونه

1. the exclusion of women from political activity
محروم سازی زنان از فعالیت سیاسی

2. to the exclusion of. . .
برای برون داری . . . ،به منظور محروم سازی. . .

3. the laws relating to the admission or exclusion of aliens
قوانین مربوط به راه دادن یا ندادن خارجیان

4. It calls for the exclusion of all commercial lending institutions from the college loan program.
[ترجمه گوگل]خواستار حذف تمامی مؤسسات وام دهی تجاری از برنامه وام کالج است
[ترجمه ترگمان]این برنامه خواستار حذف همه موسسات وام دهنده تجاری از برنامه وام دانشگاه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A 20 - mile exclusion zone was set up around the power station to guard against further explosions.
[ترجمه گوگل]یک منطقه ممنوعه 20 مایلی در اطراف نیروگاه ایجاد شد تا از انفجارهای بیشتر محافظت شود
[ترجمه ترگمان]یک منطقه محرومیت ۲۰ مایلی در اطراف نیروگاه برق راه اندازی شد تا در مقابل انفجارهای بیشتر محافظت شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He plays golf to the exclusion of all other sports.
[ترجمه گوگل]او به استثنای سایر ورزش ها گلف بازی می کند
[ترجمه ترگمان]او با حذف تمام ورزش های دیگر گلف بازی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Exclusion of air creates a vacuum in the bottle.
[ترجمه گوگل]خروج هوا باعث ایجاد خلاء در بطری می شود
[ترجمه ترگمان]حذف هوا باعث ایجاد خلا در بطری می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He spent his spare time gardening, to the exclusion of all other interests.
[ترجمه گوگل]او اوقات فراغت خود را صرف باغبانی می کرد، به استثنای همه علایق دیگر
[ترجمه ترگمان]وقتش را صرف باغبانی و محرومیت از منافع دیگران می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Don't revise a few topics to the exclusion of all others.
[ترجمه گوگل]برخی از موضوعات را به استثنای موضوعات دیگر بازبینی نکنید
[ترجمه ترگمان]برخی از موضوعات را به استثنای موارد دیگر مورد بازبینی قرار ندهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A six-mile exclusion zone was ordered around the ship while a tug towed the casualty further offshore.
[ترجمه گوگل]یک منطقه ممنوعه شش مایلی در اطراف کشتی دستور داده شد در حالی که یک یدک کش مصدوم را به دورتر از ساحل می برد
[ترجمه ترگمان]یک منطقه محرومیت شش مایلی در اطراف کشتی سفارش داده شد در حالی که یک یدک کش دور از ساحل را کشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This involves the exclusion of other areas of their lives in order to concentrate on the matter in hand.
[ترجمه گوگل]این شامل حذف سایر زمینه های زندگی آنها به منظور تمرکز بر موضوع مورد نظر است
[ترجمه ترگمان]این شامل حذف دیگر مناطق زندگی آن ها به منظور تمرکز بر روی موضوع در دست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They were to be treated as exclusion clauses.
[ترجمه گوگل]آنها قرار بود به عنوان بندهای محرومیت در نظر گرفته شوند
[ترجمه ترگمان]آن ها باید به عنوان بند محرومیت در نظر گرفته شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The exclusion clause was of no effect for this breach of an express term.
[ترجمه گوگل]بند حذف هیچ تأثیری برای این نقض یک اصطلاح صریح نداشت
[ترجمه ترگمان]عبارت محرومیت برای این نقض یک عبارت بیان هیچ اثری نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A white dwarf is supported by the exclusion principle repulsion between the electrons in its matter.
[ترجمه گوگل]یک کوتوله سفید توسط دافعه اصل طرد بین الکترون های ماده خود پشتیبانی می شود
[ترجمه ترگمان]یک کوتوله سفید از اصل طرد شدن بین الکترون ها در ماده خود پشتیبانی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اخراج (اسم)
ejection, banishment, deportation, expulsion, dismissal, eviction, exclusion, boot, ouster, deposal, extrusion, rustication

محرومیت (اسم)
privation, bereavement, exclusion, deprivation, frustration, proscription, disappointment

حذف (اسم)
cancellation, elimination, expulsion, exclusion, deletion, omission, ellipsis, pretermission, write-off

ممانعت (اسم)
prevention, prohibition, exclusion, curbing, interdiction, debarment, forbiddance

محروم سازی (اسم)
privation, exclusion, deprivation, frustration, ouster

دفع (اسم)
repulsion, rebuff, rebuttal, repercussion, repulse, expulsion, exclusion, secretion, ejectment, excretion, propulsion, voidance

استثناء (اسم)
exception, reservation, exclusion

تخصصی

[ریاضیات] استثناؤ، عدم شمول

انگلیسی به انگلیسی

• prevention; rejection; leaving out, keeping out, shutting out
the exclusion of something from a speech, piece of writing, or legal document is the act of deliberately not including it.
exclusion is the act of preventing someone from entering a place or from taking part in an activity.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: The act of leaving someone or something out of a group or activity 🚫
🔍 مترادف: Omission
✅ مثال: His exclusion from the team was due to his repeated tardiness.
Exclusion
در صنعت بیمه به معنی خارج از تعهد می باشد.
منظور آن دسته از هزینه های درمان است که تحت پوشش بیمه قرار نمی گیرد و تحت عنوان خارج از تعهد مطرح می شود. مانند جراحی های زیبایی.
انحصار
دست رد بر سینه کسی زدن
روی خوش نشان ندادن و طرد کردن
از قلم انداختن
Exclusion is the act of keeping someone out of a group
طرد، طردشدگی
بیگانه انگاری
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : exclude
✅️ اسم ( noun ) : exclusion / exclusivity / exclusive / exclusiveness
✅️ صفت ( adjective ) : exclusive / exclusionary
✅️ قید ( adverb ) : exclusively
✅ حرف اضافه ( preposition ) : excluding
exclude ( v ) منحصر کردن
exclusion ( n ) انحصار
exclusive ( adj ) انحصاری
include ( v ) شامل شدن
inclusion ( n ) مشارکت
inclusive ( adj ) فراگیر، مشمول
انحصارگرایی
محرومیت
استثنا
حذف , محرومیت
# Her exclusion from the list of Oscar nominees
# The exclusion of women from political activity
# The exclusion of disruptive students from school
محو
ستردن
پاک کردن
جلوگیری
1. that does not promote and perpetuate those exclusions.
که این موارد استثنا را ترویج و تداوم نمی بخشد.
2. Ethical banks exclusion of unethical borrowers often results in the borrowers going to other banks, this brings up the importance of industry wide regulations.
...
[مشاهده متن کامل]

ممانعت بانک های اخلاقی از وام گیرندگان غیراخلاقی اغلب منجر به مراجعه وام گیرندگان به بانک های دیگر می شود ، این مسئله اهمیت مقررات گسترده صنعت را به همراه دارد.
3. We then had to consider whether permanent exclusion was a reasonable response to that behaviour.
سپس باید بررسی می کردیم که آیا محرومیت دائمی پاسخی منطقی به آن رفتار است؟
4. Bullying can be direct, through verbal or physical attacks, or indirect, through exclusion or rejection.
قلدری می تواند مستقیم ، از طریق حملات کلامی یا فیزیکی، یا غیرمستقیم ، از طریق ممانعت یا طرد باشد.
5. An aliquot of the cell suspension was removed and the number of viable cells determined by trypan blue exclusion.
مقدار کمی از سوسپانسیون سلول برداشته شد و تعداد سلولهای زنده با حذف تریپان بلو تعیین شد.
6. Although the colour bar lasted only a few seasons, football in Darwin was tainted with racist exclusion until the end of the war.
اگرچه تبعیض نژادپرستانه فقط چند فصل به طول انجامید ، فوتبال در داروین تا پایان جنگ با حذف نژادپرستانه آلوده بود.
7. A 20 - mile exclusion zone was set up around the power station to guard against further explosions.
برای جلوگیری از انفجارهای بعدی ، یک منطقه ممنوعه 20 مایلی در اطراف نیروگاه برقرار شد.
Exclusion= استثنا، ممانعت، حذف، محرومیت، ممنوعه
معناهای دیگر>>> طرد، محروم سازی، برون داشت، اجازه ورود ندادن، خلاصی

Social exclusion = محرومیت اجتماعی
بیرون گذاشتن یا ماندن ( از چیزی )
برون گذاری افراد از یک منطقه خاص
مستثنی کردن - جدا کردن چیزی یه کسی از یک قاعده یا روند کلی در حال انجام
کنار گذاشتن
در نظر نگرفتن
پوشش ندادن
ممنوعیت ، تحریم
قلم /اقلام خارج شده ( در حسابداری و بویژه در قراردادکه معمولا لیست می شوند ) - موارد پوشش داده نشده ( بویژه در بیمه نامه ها یا قراردادهای ساخت )
ممانعت ، محرومیت از حقوق اجتماعی و وجهه ملی
ممنوعه ( مثلا درمورد منطقه حفاظت شده )
حذف، محرومیت، خارج شدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٧)

بپرس