exclude

/ɪkˈskluːd//ɪkˈskluːd/

معنی: مانع شدن، محروم کردن، مستثنی کردن، بیرون نگاه داشتن از، راه ندادن به
معانی دیگر: (از دخول یا عضویت یا مشارکت و غیره) جلوگیری کردن، برون داری کردن، برون داشتن، راه ندادن، (به زیان کسی) استثنا قایل شدن، در بستن (به روی کسی)، درنظر نگرفتن، (از وارد شدن هوا و غیره جلوگیری کردن) بیرون نگهداشتن، بیرون کردن، برون راندن، برون رانی کردن، اخراج کردن، طرد کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: excludes, excluding, excluded
(1) تعریف: to leave out; omit; keep out.
مترادف: except, omit
متضاد: accept, admit, comprehend, embrace, include, involve
مشابه: bar, eliminate, exile, ostracize, reject, repudiate, rule out, skip

- Why did you exclude the paragraph that explained everything?
[ترجمه سعید] چرا آن پاراگرافی را که توضیحات همه چیز را می داد حذف کردید
|
[ترجمه نوید جباری] چرا پاراگرافی را حذف کردی که همه چیز را توضیح می داد؟
|
[ترجمه mohamad hajinajaf] چرا شما پاراگرافی که همه چیز را توضیح داده بود حذف کردید؟
|
[ترجمه گوگل] چرا پاراگراف را که همه چیز را توضیح می داد حذف کردید؟
[ترجمه ترگمان] چرا پاراگراف را که همه چیز را توضیح داده بود جدا کردی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Our tour of France excludes the Riviera, but we'll be going to the Alps.
[ترجمه گوگل] تور فرانسه ما ریویرا را استثنا نمی کند، اما به کوه های آلپ خواهیم رفت
[ترجمه ترگمان] مسافرت ما از فرانسه ریوی را مستثنی می کند، ولی ما به سوی کوهه ای آلپ می رویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Did you mean to exclude your brother from your guest list?
[ترجمه R.m] منظورت این بود که برادرت رو از لیست مهمان ها حذف کنی؟
|
[ترجمه گوگل] آیا منظورتان این بود که برادرتان را از لیست مهمانان خود حذف کنید؟
[ترجمه ترگمان] منظورت اینه که داداشت رو از لیست مهمون محروم کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to prevent from enjoying ordinary rights or privileges; bar.
مترادف: bar, debar, ostracize
مشابه: blackball, blacklist, block, deny, disallow, except, exile, prohibit, refuse, reject, spurn

- The country club formerly excluded minorities.
[ترجمه گوگل] باشگاه کانتری قبلاً اقلیت ها را حذف می کرد
[ترجمه ترگمان] این باشگاه سابقا اقلیت ها را کنار گذاشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. that high ridge tends to exclude the breeze
آن تپه ی بلند جلو نسیم را می گیرد.

2. We can exclude the possibility of total loss from our calculations.
[ترجمه گوگل]ما می توانیم احتمال ضرر کل را از محاسبات خود حذف کنیم
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم احتمال از دست دادن کل محاسبات خود را رد کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The judges decided to exclude evidence which had been unfairly attained.
[ترجمه گوگل]قضات تصمیم گرفتند شواهدی را که به طور غیرمنصفانه به دست آمده بود حذف کنند
[ترجمه ترگمان]قضات تصمیم گرفتند شواهدی را که به طور ناعادلانه به آن دست یافته بودند، رد کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She gets very upset if I exclude her from anything.
[ترجمه گوگل]اگر او را از هر چیزی کنار بگذارم خیلی ناراحت می شود
[ترجمه ترگمان]اگر او را از هر چیزی محروم کنم خیلی ناراحت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. True patriotism doesn't exclude an understanding of the patriotism of others.
[ترجمه گوگل]میهن پرستی واقعی درک میهن پرستی دیگران را رد نمی کند
[ترجمه ترگمان]وطن پرستی واقعی درکی از میهن پرستی دیگران را حذف نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We should not exclude the possibility of negotiation.
[ترجمه گوگل]ما نباید امکان مذاکره را کنار بگذاریم
[ترجمه ترگمان]ما نباید احتمال مذاکره را حذف کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. At this stage we cannot entirely exclude the possibility of staff cuts.
[ترجمه گوگل]در این مرحله ما نمی توانیم به طور کامل احتمال کاهش کارکنان را رد کنیم
[ترجمه ترگمان]در این مرحله ما نمی توانیم به طور کامل احتمال قطع کارمندان را حذف کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We can't exclude the possibility that he is dead.
[ترجمه گوگل]ما نمی توانیم احتمال مرگ او را رد کنیم
[ترجمه ترگمان]ما نمی تونیم احتمال مرگ اون رو نادیده بگیریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I cannot entirely exclude the possibility that some form of pressure was applied to the neck.
[ترجمه گوگل]من نمی توانم این احتمال را که نوعی فشار به گردن وارد شده باشد را کاملاً رد کنم
[ترجمه ترگمان]من نمی توانم به طور کامل این امکان را رد کنم که نوعی از فشار بر روی گردنش اعمال شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We can't exclude the possibility that some warmongers will run the risk of starting a new world war.
[ترجمه گوگل]ما نمی‌توانیم این احتمال را که برخی از جنگ‌افروزان در معرض خطر شروع یک جنگ جهانی جدید قرار گیرند، رد کنیم
[ترجمه ترگمان]ما نمی توانیم این احتمال را که برخی warmongers خطر شروع جنگ جهانی جدید را اجرا می کنند را رد کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The university had no right to exclude the student from the examination.
[ترجمه گوگل]دانشگاه حق نداشت دانشجو را از امتحان حذف کند
[ترجمه ترگمان]دانشگاه حق نداشت دانشجویان را از امتحانات محروم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We must not exclude the possibility that the child has run away.
[ترجمه گوگل]ما نباید احتمال فرار کودک را رد کنیم
[ترجمه ترگمان]ما نباید این احتمال را رد کنیم که کودک فرار کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She deliberately tried to exclude David from the conversation and show him how de trop he was.
[ترجمه Farid] او عامدانه سعی کرد که دیوید ر ازا این مکالمات حذف کند و به او نشان دهد که چقدر زیادی و توی دست و پا است.
|
[ترجمه گوگل]او عمداً سعی کرد دیوید را از گفتگو کنار بگذارد و به او نشان دهد که او چقدر خوب است
[ترجمه ترگمان]او عمدا سعی کرد دیوید را از این مکالمه خارج کند و به او نشان دهد که چه قدر دیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The judge can decide whether to admit or exclude evidence.
[ترجمه گوگل]قاضی می تواند تصمیم بگیرد که آیا شواهد را بپذیرد یا رد کند
[ترجمه ترگمان]قاضی می تواند تصمیم بگیرد که آیا شواهد را قبول یا رد می کند یا خیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Britain prefers absolute standards, which would exclude all products that failed to come up to the minimum acceptable level.
[ترجمه گوگل]بریتانیا استانداردهای مطلق را ترجیح می دهد، که تمام محصولاتی را که نتوانسته اند به حداقل سطح قابل قبول برسند حذف می شوند
[ترجمه ترگمان]بریتانیا استانداردهای مطلق را ترجیح می دهد، که همه تولیداتی که نتوانستند به حداقل سطح قابل قبول برسند را مستثنی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مانع شدن (فعل)
stop, resist, suppress, bar, prevent, debar, balk, hinder, barricade, hamper, exclude, inhibit, rein, impede, stymie, hold back, hold up, interfere with, obstruct, obturate

محروم کردن (فعل)
dispossess, cut off, debar, exclude, bereave, deprive, divest, evacuate, geld, foreclose, devest, disappoint

مستثنی کردن (فعل)
except, exclude

بیرون نگاه داشتن از (فعل)
exclude

راه ندادن به (فعل)
exclude

تخصصی

[حقوق] مستثنی کردن، مانع شدن، محروم کردن
[ریاضیات] شامل ... نیست، مستثنی کردن، خارج کردن، شامل نبودن، طرد کردن

انگلیسی به انگلیسی

• leave out, keep out; prevent from happening or being; reject
if you exclude something from an activity or discussion, you deliberately do not include that thing in it.
if you exclude a possibility, you reject it.
if you exclude someone from a place or activity, you prevent them from entering the place or taking part in the activity.
see also excluding.

پیشنهاد کاربران

برطرف کردن ( ایراد یک دستگاه )
استثنا کردن
exclude ( v ) ( ɪkˈsklud ) =to deliberately not include sth in what you are doing or considering, e. g. Try excluding fat from your diet. exclusion ( n ) ( ɪkˈskluʒn ) , exclusionary ( adj )
exclude
نافی چیزی بودن
کنار گذاشتن
چشم پوشی کردن
( حقوق ) سلب
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : exclude
✅️ اسم ( noun ) : exclusion / exclusivity / exclusive / exclusiveness
✅️ صفت ( adjective ) : exclusive / exclusionary
✅️ قید ( adverb ) : exclusively
✅ حرف اضافه ( preposition ) : excluding
No applications were excluded from the tunnel.
Remove
به ذهن راه ندادن. در مقابل imagine به معنای تصور کردن.
منتفی دانستن
منکرشدن
دستی . مخالف AUTO
1. We should not exclude the possibility of negotiation.
ما نباید امکان مذاکره را نادیده بگیریم.
2. Greatness, it seems, excludes the standards of right and wrong.
به نظر می رسد بزرگی معیارهای درست و غلط را از بین می برد.
...
[مشاهده متن کامل]

3. This is particularly evident with disjunctive queries, which use the minus sign to exclude particular search terms.
این امر به ویژه در مورد سوالات تفکیکی مشهود است که از علامت منفی برای مستثنی کردن کلمات خاص جستجو استفاده می کنند.
4. The trial judge refused a preliminary request to exclude evidence or stay proceedings.
قاضی دادگاه از درخواست ابتدایی برای رد ادله یا ادامه دادرسی خودداری کرد.
5. Most contracts will exclude any hazardous water sports or adventurous activities.
اکثر قراردادها هرگونه ورزش های آبی خطرناک یا فعالیت های پرحادثه را منع می کنند.
6. Those Parliament bastards are trying to shaft me again with the new bill to exclude my successors.
آن عوضی های پارلمان سعی دارند با لایحه جدید من را محروم کنند تا جانشینان من را حذف کنند.
Exclude= نادیده گرفتن، از بین بردن، مستثنی کردن، رد کردن، منع کردن، حذف کردن

صرف نظر کردن
To remove from consideration
To eliminate
To keep something out

( حقوق ) منقضی کردن ، زایل کردن
تخصصی در مقالات حسابداری: حذف کردن

مستثنی بودن
منحصر کردن
رانده کردن
رد کردن
شامل نشدن
دورش را خط کشیدن
کنار گذاشته شدن
نادیده گرفتن
رد شدن
طرد شدن یا طرد کردن
محروم کردن. مانع شدن
شامل نشدن
از بین بردن
محروم کردن، مستثنی کردن ، حذف کردن
حذف کردن

به جز
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٢)

بپرس