exclaim


معنی: اعلام کردن، بانگ زدن، بعموم اگهی دادن، از روی تعجب فریاد زدن
معانی دیگر: (ناگهان و با شور و حرارت گفتن) بانگ زدن، ندا دردادن، دادزدن، پرخاش کردن، تشر زدن، عتاب کردن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: exclaims, exclaiming, exclaimed
• : تعریف: to speak suddenly and vehemently, with or as if with surprise or emotion.
مترادف: ejaculate, vociferate
مشابه: bawl, bellow, clamor, cry out, holler, shout, yell

- The audience exclaimed loudly when they heard the verdict.
[ترجمه گوگل] حضار با شنیدن این حکم با صدای بلند فریاد زدند
[ترجمه ترگمان] وقتی رای دادگاه را شنیدند، حضار با صدای بلند گفتند:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: exclaimer (n.)
• : تعریف: to utter loudly and vehemently.
مترادف: bellow, clamor, ejaculate, vociferate
مشابه: bawl, call, cry, holler, shout, yell

- "My son would never do such a thing!" she exclaimed.
[ترجمه گوگل] "پسرم هرگز چنین کاری را انجام نمی دهد!" او فریاد زد
[ترجمه ترگمان] پسرم هیچ وقت همچین کاری نمیکنه او با تعجب گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The prisoner exclaimed repeatedly that he was innocent.
[ترجمه گوگل] زندانی بارها فریاد زد که بی گناه است
[ترجمه ترگمان] متهم تکرار کرد که بی گناه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Barbaric, we might exclaim, how awful!
[ترجمه گوگل]وحشیانه، ممکن است فریاد بزنیم، چقدر وحشتناک!
[ترجمه ترگمان]وحشیانه فریاد می زنم: وحشیانه است، چقدر وحشتناک!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Nevertheless, dazzle in exclaim effect cruel, still many people pointed out all sorts of small flaws.
[ترجمه گوگل]با این وجود، خیره کردن در اثر فریاد ظالمانه، هنوز هم بسیاری از مردم به همه نوع از معایب کوچک اشاره کرد
[ترجمه ترگمان]با این وجود بسیاری از مردم همه گونه نقص کوچک را نشان می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Praised be the LORD, I exclaim ! I have been delivered from my enemies.
[ترجمه گوگل]ستایش خداوند، فریاد می زنم! من از دست دشمنانم نجات یافته ام
[ترجمه ترگمان]فریاد می زنم: درود بر لرد! من از دشمنان خودم تحویل داده شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I can not help but exclaim, how terrible figures!
[ترجمه گوگل]من نمی توانم کمک کنم اما فریاد زدن، چه ارقام وحشتناکی!
[ترجمه ترگمان]نمی توانم جلو خودم را بگیرم و فریاد بزنم: چه قیافه های وحشتناکی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He wanted to exclaim his innocence in front of the crowd.
[ترجمه گوگل]می خواست جلوی جمعیت بی گناهی خود را ابراز کند
[ترجمه ترگمان]می خواست معصومیت خود را در مقابل جمعیت نشان دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The superb culinary technique make people exclaim.
[ترجمه گوگل]تکنیک عالی آشپزی مردم را وادار می کند فریاد بزنند
[ترجمه ترگمان]این روش عالی آشپزی مردم را وادار به فریاد زدن می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Why exclaim for a piece of fallen flower?
[ترجمه گوگل]چرا برای یک تکه گل افتاده فریاد می زنیم؟
[ترجمه ترگمان]چرا یک تکه گل از زمین افتاده؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I can not help but exclaim that have such a beautiful Beijing place.
[ترجمه گوگل]من نمی توانم از این که چنین مکان زیبایی در پکن وجود دارد، فریاد بزنم
[ترجمه ترگمان]نمی توانم کمک کنم، اما فریاد می زنم که چنین مکان زیبایی در پکن دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The Munroe girls rushed up to exclaim over her dress.
[ترجمه گوگل]دختران مونرو با عجله بالا آمدند تا روی لباس او فریاد بزنند
[ترجمه ترگمان]دختران مو نرو شتابان از روی لباسش بالا دویدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The expression of exclaim and admire was shown on the face of children.
[ترجمه گوگل]بیان فریاد و تحسین در چهره کودکان نشان داده شد
[ترجمه ترگمان]ابراز تعجب و تحسین در چهره بچه ها دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. You exclaim, as you cuddle, hug, and kiss.
[ترجمه گوگل]در حالی که در آغوش می گیرید، در آغوش می گیرید و می بوسید فریاد می زنید
[ترجمه ترگمان]وقتی بغل کردن، بغل کردن و بوس کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He can not help exclaim at how much his son have grow.
[ترجمه گوگل]او نمی تواند از رشد پسرش خودداری کند
[ترجمه ترگمان]او نمی تواند به او کمک کند تا ببیند پسرش چقدر بزرگ شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Glory to you! We exclaim with a joyful soul.
[ترجمه گوگل]درود بر شما! با روحی شاد فریاد می زنیم
[ترجمه ترگمان]درود بر شما! ما با یک روح شاد با هم حرف می زنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اعلام کردن (فعل)
acclaim, declare, promulgate, notify, blazon, enunciate, herald, exclaim

بانگ زدن (فعل)
cry, crow, exclaim

بعموم اگهی دادن (فعل)
exclaim

از روی تعجب فریاد زدن (فعل)
exclaim

انگلیسی به انگلیسی

• call, shout, cry out
when you exclaim, you say something suddenly because you are excited, shocked, or angry.

پیشنهاد کاربران

داد زدن
speak suddenly from surprise, pain, anger
"What!" he exclaimed, "Are you leaving so early?"
claim is to be entitled to anything; to deduce a right or title; to have a claim while exclaim is to cry out suddenly, from some strong emotion.
از روی ناراحتی، درد یا ترس فریاد کشیدن. =cry out
: to cry out or speak in strong or sudden emotion
صدا زدن همراه با اهانت
از روی هیجان یا عصبانیت حرفی را یهویی زدن
از روی عصبانیت فریاد زدن
گریه ناگهانی

بپرس