• : تعریف: aroused to a condition of excitement; thrilled; agitated. • مترادف: agitated, aroused, thrilled • متضاد: bored, calm, unexcited • مشابه: restless, turbulent, up in arms
- The whole town is excited about the new highway project, with some very much in favor and others against.
[ترجمه Mojdeh64] کل شهر درباره ی پروژه بزرگراه جدید هیجان زده هستند، با موافقت تعداد زیادی و مخالفت بعضی ها.
|
[ترجمه امیر تجلیلی] کل شهر در مورد پروژه بزرگراه جدید هیجان زده هستند، با طرفداری تعداد کثیری و مخالفت بعضی ها.
|
[ترجمه گوگل] کل شهر در مورد پروژه بزرگراه جدید هیجان زده است، برخی موافق و برخی مخالف هستند [ترجمه ترگمان] کل شهر در مورد پروژه بزرگراه جدید هیجان زده است و برخی از آن ها به نفع و دیگران مخالف هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The doctor said that, in his condition, he shouldn't get excited.
[ترجمه ابوالفضل] دکتر گفت که در حال حاضر نباید او هیجان زده شود
|
[ترجمه Y] دکتر گفت در این شرایط نباید هیجان زده شود
|
[ترجمه .] دکتر گفت در این شرایط نیاید هیجان زده شود
|
[ترجمه گوگل] دکتر گفت با این وضعیت او نباید هیجان زده شود [ترجمه ترگمان] دکتر گفت که در حال حاضر نباید هیجان زده شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She's very excited about her upcoming trip to Nepal.
[ترجمه زهرا] او ( مونت ) بسیار هیجان زده است نسبت به سفر اینده اش به نپال
|
[ترجمه گوگل] او در مورد سفر آینده خود به نپال بسیار هیجان زده است [ترجمه ترگمان] او در مورد سفر آتی خود به نپال بسیار هیجان زده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. i was excited and my stomach was in a knot
هیجان داشتم و دلم زیر و رو می شد.
2. i was excited to hear the news of david's engagement
از شنیدن خبر نامزدی دیوید هیجان زده شدم.
3. the rumors excited her curiosity
شایعات کنجکاوی او را برانگیخت.
4. their cruelty excited our disgust
سنگدلی آنان انزجار ما را برانگیخت.
5. shaking the hive excited the bees
تکان دادن کندو زنبورها را به شور آورد.
6. the leader's speech excited the soldiers
نطق رهبر سربازان را به جوش و خروش آورد.
7. the news of nadder's victory excited the city
خبر پیروزی نادر شهر را به هیجان آورد.
8. upon seeing the female dog, the male dog became very excited
سگ نر با دیدن سگ ماده سخت هیجان زده شد.
9. I can't get excited about my job.
[ترجمه F.Ar] من نمیتونم به خاطر شغلم هیجان زده بشم
|
[ترجمه M] من نمیتوانم برای کارم یا شغلم هیجان زده بشوم.
|
[ترجمه گوگل]من نمی توانم در مورد شغلم هیجان زده باشم [ترجمه ترگمان]من نمی تونم به خاطر شغلم هیجان زده بشم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. His views have excited a lively controversy among fellow scientists.
[ترجمه پ] دیدگاه او موجب برانگیختن بحث های پر جنب و جوش در میان دانشمندان دیگر شد
|
[ترجمه گوگل]دیدگاههای او بحثهای پرشوری را در میان دانشمندان دیگر برانگیخته است [ترجمه ترگمان]دیدگاه های او باعث ایجاد بحث های پرشور در میان دانشمندان دیگر شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Steve flies home tomorrow - we're all really excited.
[ترجمه گوگل]استیو فردا به خانه پرواز می کند - همه ما واقعاً هیجان زده هستیم [ترجمه ترگمان]استیو فردا به خانه پرواز می کند - ما همه هیجان زده هستیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. I'm very excited about the possibility of playing for England's first team.
[ترجمه گوگل]من از احتمال بازی در تیم اصلی انگلیس بسیار هیجان زده هستم [ترجمه ترگمان]من در مورد امکان بازی کردن برای تیم اول انگلیس هیجان زده هستم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. No wonder the children are excited, - this is the first time they've been abroad.
[ترجمه پارسا] تعجبی ندارد بچه هیجان زده شوده اولین بار که به خارج رفته
|
[ترجمه Kord.m@ni] جای تعجب نیست که بچه ها هیجان زده هستند، اولین بار است که خارج بوده آمد.
|
[ترجمه گوگل]جای تعجب نیست که بچه ها هیجان زده هستند، - این اولین بار است که آنها در خارج از کشور هستند [ترجمه ترگمان]تعجبی ندارد که بچه ها هیجان زده باشند - - این اولین باری است که آن ها در خارج از کشور هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Don't get excited about the exam; keep cool.
[ترجمه Aryana] درباره ی ازمون مضطرب نشویدخونسرد باشید
|
[ترجمه گوگل]در مورد امتحان هیجان زده نشوید آرام باش [ترجمه ترگمان]در مورد امتحان هیجان زده نشوید، خونسرد باشید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The workers were excited when oil welled up.
[ترجمه گوگل]وقتی نفت سرازیر شد، کارگران هیجانزده شدند [ترجمه ترگمان]زمانی که نفت فوران کرد کارگران هیجان زده بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. The spectacle greatly excited us at the time.
[ترجمه گوگل]این نمایش در آن زمان ما را به شدت هیجان زده کرد [ترجمه ترگمان]این منظره در آن موقع ما را به هیجان می آورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. They were so excited that they kissed and kissed again.
[ترجمه گوگل]آنها آنقدر هیجان زده بودند که دوباره بوسیدند و بوسیدند [ترجمه ترگمان]آنقدر هیجان زده بودند که همدیگر را بوسیدند و همدیگر را بوسیدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
18. The beggar's story excited my pity.
[ترجمه گوگل]حکایت گدا، ترحم مرا برانگیخت [ترجمه ترگمان]داستان گدای این مرد، حال مرا به هیجان آورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• aroused, stirred up, provoked, stimulated if you are excited, you are very happy and cannot relax because you are looking forward to something very eagerly.
برانگیخته یا تحریک در علم اپتیک به منابع نوری تحریک میگویند
صفت excited به معنای هیجان زده صفت excited به معنای هیجان زده به فردی اشاره می کند که احساس خوشحالی و شور و شعف می کند. این صفت با ساختارهای مختلفی به کار می رود که به برخی اشاره می کنیم.
- یکی از ساختارها ( excited ( about something است که به معنای ( به خاطر چیزی ) هیجان زده بودن است. مثلا:
... [مشاهده متن کامل]
the children were excited about opening their presents ( بچه ها به خاطر باز کردن جایزه هایشان هیجان زده بودند. )
- ساختار بعدی ( excited ( at something به معنای هیجان زده بودن از است. مثلا:
i'm really excited at the prospect of working abroad ( من واقعا از آینده کار کردن خارج از کشور هیجان زده ام. )
- از دیگر ساختارها ( excited ( by something است که مفهوم از چیزی هیجان زده شدن دارد. مثلا:
don't get too excited by the sight of your name in print ( زیاد از دیدن اسم خود در روزنامه هیجان زده نشو. )
- ساختار دیگر ( excited ( to do something است که به معنای از انجام کاری هیجان زده بودن است. مثلا:
he was very excited to be asked to play for wales ( او از اینکه برای بازی در ویلز از او دعوت شده بود خیلی هیجان زده بود. ) منبع: سایت بیاموز
excited ( شیمی ) واژه مصوب: برانگیخته تعریف: ویژگی هـر سامانه که در حـالت پایه نباشد
در علم شیمی ( ( برانگیخته ) )
در علم شیمی به معنی برانگیخته
مهیج، هیجان انگیز
شنگول
پر شور و هیجان با انگیزه
تهیج شده، غضبناک، there's no point getting excited about it. we can't change things. هیچ فایده ای نداره که در مورد آن غضبناک ( عصبانی، هیجان زده ) شوی. ما نمی تونیم اوضاع رو تغییر دهیم.
معنیش هیجان زده هست، ببخشید دوستان میشه یه جمله درموردش بگین؟؟؟ممنون میشم
پر هیجان هیجان زده شگفت زده یعنی اینکه هیجان گرفتی هیجان زده ای شگفت زده شدی
هیجان زده ، پر از هیجان
هیجان زده، براشفتن، تحریک کردن
معنی انگلیسی به انگلیسی :interested
هیجان زده I'm so excited that we're going to New York خیلی هیجان زده ام که داریم به نیویورک می ریم هنر 94 ، زبان 94 ، انسانی 90 ، تجربی 88 و. . . 🐘
هیجآن زده
هیجان زده. شگفت زده
هیجان زده ٬ پر هیجان
مشتاق
A feel when lt is thriller
تحریک شده
پر هیجان
هیجان انگیز
پر هیجان=aroused to a condition of excitement; thrilled; agitated