excitative


مهیج، محرک

جمله های نمونه

1. Excitative:Causing or tending to cause excitation.
[ترجمه گوگل]تحریک کننده: ایجاد یا تمایل به ایجاد تحریک
[ترجمه ترگمان]Excitative: باعث تحریک و یا تمایل به تحریک برای تحریک می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This may arise from the worse excitative conduction function of electric activity during all parts of cortex in neonates or young infants, but there isn't typical eclampsia attack in clinic.
[ترجمه گوگل]این ممکن است ناشی از عملکرد بدتر هدایت تحریکی فعالیت الکتریکی در تمام قسمت های قشر مغز در نوزادان یا نوزادان باشد، اما حمله اکلامپسی معمولی در کلینیک وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]این امر ممکن است ناشی از عملکرد ضعیف excitative فعالیت الکتریکی در تمام قسمت های کورتکس در neonates و یا نوزادان جوان باشد، اما هیچ حمله eclampsia معمولی در کلینیک وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. However, excitative music decreased perceived tension and increased perceived relaxation as the number of sessions increased.
[ترجمه گوگل]با این حال، موسیقی مهیج با افزایش تعداد جلسات، تنش درک شده را کاهش داد و آرامش درک شده را افزایش داد
[ترجمه ترگمان]با این حال، موسیقی excitative تنش را کاهش داده و آرامش درک شده را افزایش داد زیرا تعداد نشست ها افزایش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Effectively eliminate excitative smell of fish, the pickles and so on.
[ترجمه گوگل]بوی هیجان انگیز ماهی، ترشی ها و غیره را به طور موثر از بین ببرید
[ترجمه ترگمان]به طور موثر بوی ماهی، خیار شور و غیره را حذف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The present study aimed to examine heart rate variability with repetitive exposure to sedative or excitative music.
[ترجمه گوگل]مطالعه حاضر با هدف بررسی تغییرات ضربان قلب با قرار گرفتن مکرر در معرض موسیقی آرام بخش یا مهیج انجام شد
[ترجمه ترگمان]هدف از پژوهش حاضر، بررسی تغییرپذیری نرخ قلب با قرار گرفتن مکرر در زمینه موسیقی آرام بخش یا آرام بخش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In League clss the teacher should painstakingly design the opening remarks, use the excitative mode of asking questions and pay attention to his manner and speech.
[ترجمه گوگل]در League clss معلم باید سخنان آغازین را با زحمت طراحی کند، از حالت مهیج سؤال کردن استفاده کند و به شیوه و گفتار خود توجه کند
[ترجمه ترگمان]در لیگ قهرمانان، معلم باید با زحمت اظهارات آغازین خود را طراحی کند، از حالت excitative سوال کردن و توجه به رفتار و گفتار خود استفاده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The regulating rule for parametric variable PID which is successfully applied to the computer excitative regulator is studied and analyzed by means of computer emulation.
[ترجمه گوگل]قاعده تنظیم برای متغیر پارامتری PID که با موفقیت در تنظیم کننده تحریکی کامپیوتر اعمال می شود با استفاده از شبیه سازی کامپیوتری مورد مطالعه و تجزیه و تحلیل قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]قانون تنظیم کننده برای متغیر پارامتری، که با موفقیت به تنظیم کننده excitative کامپیوتر اعمال می شود، با استفاده از emulation کامپیوتری مورد بررسی و تحلیل قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The participants were 13 undergraduate or graduate students who were each exposed to three conditions sedative music (SM), excitative music (EM), and no music (NM) on different days.
[ترجمه گوگل]شرکت کنندگان 13 دانشجوی کارشناسی یا کارشناسی ارشد بودند که هر کدام در روزهای مختلف در معرض سه حالت موسیقی آرام بخش (SM)، موسیقی هیجان انگیز (EM) و بدون موسیقی (NM) قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]شرکت کنندگان ۱۳ دانشجوی دوره کارشناسی یا کارشناسی ارشد بودند که هر کدام در معرض سه وضعیت مسکن، موسیقی excitative (EM)، و هیچ موسیقی (NM)در روزه ای متفاوت بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. These experiment data were processed to use computer by means of theory of random vibration so that the spectrum lines of excitative spectrum and rifling formulas, suiting . . .
[ترجمه گوگل]این داده‌های آزمایش برای استفاده از رایانه با استفاده از تئوری ارتعاش تصادفی پردازش شدند، به طوری که خطوط طیف طیف تحریک‌کننده و فرمول‌های تفنگی، مناسب هستند
[ترجمه ترگمان]این داده های آزمایش برای استفاده از کامپیوتر به وسیله تیوری ارتعاش تصادفی پردازش شدند به طوری که خطوط طیفی طیف excitative و فرمول های rifling، متناسب با …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• tending to excite, rousing, provocative, tending to stir to action

پیشنهاد کاربران

بپرس