excitant


معنی: وسیله القاء، محرک، مهیج، برانگیزنده، قابل تحریک در مقابل التماس
معانی دیگر: برانگیزان، انگیزگر، برانگیزگر، تحریک آور، تحریک کننده، داروی انگیزان، انگیزان، طب وسیله القاء

جمله های نمونه

1. It avirulent, insipidity, do not light, excitant odour is not had in construction.
[ترجمه گوگل]این ماده ضد عفونی کننده، بی اشتها، سبک نیست، بوی تحریک کننده در ساخت و ساز وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]It، insipidity، روشن نیست، بو بدون بو در ساخت وساز وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Do not smoke at ordinary times excitant feed etc!
[ترجمه گوگل]در زمان های معمولی غذای تحریک کننده و غیره سیگار نکشید!
[ترجمه ترگمان]در مواقع عادی سیگار نکشید، و غیره!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Curcuma Longa probably include the excitant or antagonist of gastrin receptor.
[ترجمه گوگل]کورکوما لونگا احتمالاً حاوی محرک یا آنتاگونیست گیرنده گاسترین است
[ترجمه ترگمان]این شهر احتمالا شامل the یا مخالف گیرنده gastrin است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Its gust is provided excitant, give the scent that is like field mint, lily of the valley fully, flavor is full-bodied, although more agonized, but recall Gan Tian.
[ترجمه گوگل]تند و تند آن هیجان انگیز است، رایحه ای مانند نعناع صحرایی، زنبق دره را به طور کامل می دهد، طعمی پر تن دارد، اگرچه بیشتر عذاب آور است، اما گان تیان را به یاد بیاورید
[ترجمه ترگمان]نسیم آن excitant فراهم می کند، بویی که مانند نعنا زمین است را به طور کامل می دهد، و طعم آن کاملا سالم است، اگر چه بیشتر agonized است، اما به خاطر داشته باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. As a result of XuWine, the person that excitant food and medicaments are caused, have epigastrium more unwell, aching, anorexia, disgusting, vomiting, general very not serious.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک نتیجه از XuWine، فردی که غذا و داروی تحریک کننده ایجاد می کند، اپی گاستر ناخوشایندتر، درد، بی اشتهایی، منزجر کننده، استفراغ، به طور کلی بسیار جدی نیست
[ترجمه ترگمان]در نتیجه of، فردی که غذای excitant و medicaments ایجاد می شود، epigastrium، درد، تهوع، تهوع، تهوع، استفراغ، عمومی بسیار جدی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The kind of the excitant influence the characteristics of hydration products and hydration mechanism.
[ترجمه گوگل]نوع محرک بر ویژگی های محصولات هیدراتاسیون و مکانیسم هیدراتاسیون تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]نوع of، ویژگی های محصولات هیدراسیون و مکانیزم هیدراسیون را تحت تاثیر قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Allicin, efficiency element of garlic, has strong excitant smell taste.
[ترجمه گوگل]آلیسین، عنصر کارآمدی سیر، طعم بوی تحریک کننده قوی دارد
[ترجمه ترگمان]Allicin، عامل بهره وری سیر، طعم بویایی قوی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He has been barred from playing for one year because of his using excitant.
[ترجمه گوگل]او به دلیل استفاده از اکسجنت یک سال از بازی محروم شده است
[ترجمه ترگمان]او به دلیل استفاده از excitant به مدت یک سال از بازی محروم شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The jojoba essence can get rid of the fine wrinkles, rebuild the natural subacid Waterlipid membrane and prevent the external excitant and harm.
[ترجمه گوگل]جوجوبا می تواند چین و چروک های ظریف را از بین ببرد، غشای واترلیپید زیر اسید طبیعی را بازسازی کند و از تحریک کننده و آسیب خارجی جلوگیری کند
[ترجمه ترگمان]عصاره جوجوبا را می توان از چروک ها خلاص کرد و غشای طبیعی subacid را بازسازی کرد و از آسیب و آسیب خارجی جلوگیری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Dietary appropriate is delicate and goluptious, avoid fat, raw or cold food and excitant food.
[ترجمه گوگل]رژیم غذایی مناسب لطیف و دلچسب است، از غذاهای چرب، خام یا سرد و غذاهای تحریک کننده اجتناب کنید
[ترجمه ترگمان]رژیم غذایی مناسب، ظریف و goluptious است، از چربی، غذای خام یا سرد و غذای excitant اجتناب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Each concentration stories are based on popular raunch culture, black in the movie adaptation, drama and comic story site and will set in extremely excitant scenes.
[ترجمه گوگل]داستان‌های هر تمرکز بر اساس فرهنگ محبوب، سیاه در اقتباس فیلم، درام و سایت داستان کمیک است و در صحنه‌های بسیار هیجان‌انگیزی قرار می‌گیرند
[ترجمه ترگمان]هر دو داستان تمرکز بر فرهنگ raunch محبوب، سیاه در فیلم اقتباسی، درام و داستان کمدی است و در صحنه های بسیار excitant قرار خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Here, the reporter warns customer, can use when buying adhesive " hear nasally " method, if adhesive is sending out intense excitant odour, be harmful material content exceeds bid likely so.
[ترجمه گوگل]در اینجا، خبرنگار به مشتری هشدار می دهد، می تواند هنگام خرید چسب از روش "شنود بینی" استفاده کند، اگر چسب بوی تحریک کننده شدیدی را منتشر می کند، محتوای مواد مضر بیش از قیمت پیشنهادی است
[ترجمه ترگمان]در اینجا، گزارشگر به مشتری هشدار می دهد، در صورت ارسال چسب \"nasally\" می تواند از مصرف کنندگان استفاده کند، در صورتی که چسب، بوی تند excitant را ارسال می کند، محتوای مواد مضر نیز بیشتر از پیشنهاد قیمت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The animation on TV accords with children psychology, already humorous, abound again excitant, still have incomputable animal, sundry story circumstances appears continuously.
[ترجمه گوگل]انیمیشن در تلویزیون با روانشناسی کودکان مطابقت دارد، در حال حاضر طنز، دوباره هیجان انگیز فراوان است، هنوز حیوانات غیرقابل محاسبه دارند، شرایط داستانی مختلف به طور مداوم ظاهر می شود
[ترجمه ترگمان]انیمیشن در تلویزیون با روانشناسی کودک که قبلا خنده دار بود دوباره به وفور یافت می شود و هنوز هم حیوان incomputable دارد، و شرایط مختلف داستان به طور مداوم به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The results showed that Rhizoma Curcuma Longa probably include the excitant or antagonist of gastrin receptor.
[ترجمه گوگل]نتایج نشان داد که Rhizoma Curcuma Longa احتمالاً دارای محرک یا آنتاگونیست گیرنده گاسترین است
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان داد که Rhizoma Curcuma احتمالا شامل excitant یا مخالف گیرنده gastrin خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وسیله القاء (اسم)
excitant

محرک (صفت)
motive, actuating, driving, stimulant, provocative, moving, motor, appetizing, impellent, excitant, incitant, locomotive, propellant, motory, propellent

مهیج (صفت)
stimulant, hot-blooded, agitating, exciting, breathtaking, sensational, stimulating, fiery, excitant, racy, hair-raising

برانگیزنده (صفت)
irritant, provocative, impressive, excitant

قابل تحریک در مقابل التماس (صفت)
excitant

انگلیسی به انگلیسی

• substance which excites, stimulant
tending to excite or stimulate

پیشنهاد کاربران

بپرس