excitable


معنی: برانگیختنی، قابل تحریک، قابل تهییج
معانی دیگر: تحریک پذیر، زود انگیز

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: excitably (adv.)
• : تعریف: capable of being easily excited.
متضاد: equable, even, even-tempered, imperturbable, phlegmatic, placid, steady, stolid, unexcitable, unflappable
مشابه: emotional, high-strung, temperamental

جمله های نمونه

1. Mary sat beside Elaine, who today seemed excitable.
[ترجمه گوگل]مری کنار الین نشست که امروز هیجان‌انگیز به نظر می‌رسید
[ترجمه ترگمان]مری کنار الین نشسته بود و امروز به نظر هیجان زده می امد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A puppy is naturally affectionate and excitable.
[ترجمه گوگل]یک توله سگ به طور طبیعی مهربان و هیجان انگیز است
[ترجمه ترگمان]یک توله سگ طبیعی و خون گرم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The horses have easily excitable nervous systems.
[ترجمه گوگل]اسب ها دارای سیستم عصبی به راحتی تحریک پذیر هستند
[ترجمه ترگمان]اسب ها به راحتی سیستم های عصبی قابل تحریک دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Puppies are naturally affectionate and excitable.
[ترجمه گوگل]توله سگ ها به طور طبیعی مهربان و هیجان انگیز هستند
[ترجمه ترگمان]توله سگ به طور طبیعی خون گرم و قابل excitable
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Former excitable Packer matured quickly into the most dynamic quarterback in the league.
[ترجمه گوگل]پکر هیجان‌انگیز سابق به سرعت به پویاترین مدافع لیگ تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]\"پکر شدن\" (excitable پکر)، به سرعت تبدیل به بهترین بازیکن خط حمله در لیگ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Bayer was a passionate, excitable activist with boundless energy and a huge grassroots network of local contacts at his disposal.
[ترجمه گوگل]بایر یک فعال پرشور و هیجان انگیز با انرژی بی حد و حصر و شبکه ای عظیم از مخاطبین محلی بود که در اختیار داشت
[ترجمه ترگمان]بایر یک فعال پرشور و هیجان زده با انرژی بی حد و یک شبکه عظیم از مردم محلی در اختیار خود بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Hugh had built up a following of excitable groupies and the ovations throughout were like the last night of Seinfeld.
[ترجمه گوگل]هیو گروه‌های هیجان‌انگیزی را دنبال کرده بود و تشویق‌ها در طول شب مانند آخرین شب سینفلد بود
[ترجمه ترگمان]هیو بعد از groupies groupies و the که در تمام مدت مانند آخرین شب of تحسین شده بود را برپا کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Charman's curt reviews got slightly more excitable as the year drew on.
[ترجمه گوگل]نقدهای کوتاه Charman با نزدیک شدن به سال کمی هیجان انگیزتر شد
[ترجمه ترگمان]بعد از گذشت یک سال، بررسی های کوتاه Charman کمی بیشتر به هیجان آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. For one thing, Nijinsky started life so excitable and highly strung that O'Brien warned his owner he might not be trainable.
[ترجمه گوگل]برای یک چیز، نیجینسکی زندگی را چنان هیجان انگیز و قوی آغاز کرد که اوبراین به صاحبش هشدار داد که ممکن است آموزش پذیر نباشد
[ترجمه ترگمان]برای یک چیز، Nijinsky زندگی را چنان هیجان زده و هیجان زده کرد که او بر این به صاحب خود هشدار داد که ممکن است trainable نباشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The excitable Miss Coleman countermanded Rain's directions with inaccurate and unhelpful ones.
[ترجمه گوگل]خانم کلمن هیجان‌انگیز دستورات باران را با دستورات نادرست و غیرمفید پاسخ داد
[ترجمه ترگمان]رفتار خانم Coleman که با inaccurate و unhelpful directions و unhelpful به عمل می آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Louis is an excitable, quick-tempered person.
[ترجمه گوگل]لویی فردی هیجان‌انگیز و تندخو است
[ترجمه ترگمان]لویی یک آدم احساساتی و quick است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I remember our excitable forays into Flint.
[ترجمه گوگل]من حملات هیجان انگیز ما به فلینت را به یاد می آورم
[ترجمه ترگمان]صدای excitable را به یاد دارم که به یاد فلینت می افتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They are still drinking, and Tommy is still excitable.
[ترجمه Mmd_hz] اونا هنوز دارن مشروب میخورن و تامی خیلی نگرانه
|
[ترجمه گوگل]آنها هنوز در حال نوشیدن هستند و تامی هنوز هیجان انگیز است
[ترجمه ترگمان]، اونا هنوز دارن مشروب میخورن و \"تامی\" هنوز هم هیجان داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She also noticed how excitable he was and how at times too much was expected of him.
[ترجمه گوگل]او همچنین متوجه شد که او چقدر هیجان‌انگیز است و گاهی اوقات از او بیش از حد انتظار می‌رود
[ترجمه ترگمان]ضم نا به این نکته توجه داشت که تا چه حد قابل تحریک است و چقدر از او انتظار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Everyone knows that terriers are excitable, that pit bulls bite and that all pups urinate on the carpet.
[ترجمه گوگل]همه می‌دانند که تریرها هیجان‌انگیز هستند، پیتبول‌ها گاز می‌گیرند و همه توله‌ها روی فرش ادرار می‌کنند
[ترجمه ترگمان]همه می دانند که سگ های شکاری قابل تحریک هستند، آن گاوه ای نر که گاز می گیرند و همه pups روی فرش ادرار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

برانگیختنی (صفت)
excitable

قابل تحریک (صفت)
excitable

قابل تهییج (صفت)
excitable

انگلیسی به انگلیسی

• easily aroused, volatile, emotional, quick tempered
an excitable person becomes excited very easily.

پیشنهاد کاربران

1. تحریک پذیر. هیجانی 2. عصبی
مثال:
an excitable girl
یک دختر تحریک پذیر و هیجانی
هیجانی، پرشور، مشتاق
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅️ فعل ( verb ) : excite
✅️ اسم ( noun ) : excitement / excitability
✅️ صفت ( adjective ) : exciting / excited / excitable
✅️ قید ( adverb ) : excitingly / excitedly
جوگیر
excitable ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: تهییج پذیر
تعریف: ویژگی فرد دارای خصوصیت تهییج پذیری
easily excited
. . . که زود با هر چیز کوچکی هیجانی میشه/هیجان زده میشه/احساساتی میشه/برانگیخته میشه/عصبانی میشه

بپرس