• : تعریف: greatly annoyed after losing patience with someone or something.
- Utterly exasperated with his failing efforts to master the jump, he considered giving up skating altogether.
[ترجمه گوگل] او که از تلاش های ناموفق خود برای تسلط بر پرش به شدت عصبانی شده بود، به این فکر افتاد که اسکیت را به کلی کنار بگذارد [ترجمه ترگمان] او که کاملا از تلاش ناموفق خود برای استاد شدن خشمگین شده بود در این فکر بود که روی هم رفته اسکیت را رها کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. his laziness exasperated his teacher
تنبلی او آموزگارش را از کوره بدر برد.
2. He's becoming increasingly exasperated with the situation.
[ترجمه گوگل]او به طور فزاینده ای از این وضعیت عصبانی می شود [ترجمه ترگمان]او از این وضعیت بیش از پیش عصبانی می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. I was exasperated by all the noise.
[ترجمه گوگل]از این همه سروصدا عصبانی شدم [ترجمه ترگمان]از این همه سر و صدا عصبانی شدم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. We were exasperated at his ill behaviour.
[ترجمه محمد جواد] ما از اخلاق بد او عصبانی شده بودیم
|
[ترجمه گوگل]ما از رفتار بد او عصبانی شدیم [ترجمه ترگمان]از رفتار his خشمگین شده بودیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. She was becoming exasperated with all the questions they were asking.
[ترجمه گوگل]او با تمام سؤالاتی که می پرسیدند عصبانی می شد [ترجمه ترگمان]از هر سوالی که می پرسید عصبانی می شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. I was exasperated at her ill behaviour.
[ترجمه گوگل]من از رفتار بد او عصبانی شدم [ترجمه ترگمان]از رفتار her خشمگین شده بودم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. She was exasperated by the senseless delays.
[ترجمه گوگل]او از تأخیرهای بیهوده خشمگین شد [ترجمه ترگمان]از این delays بی معنی خشمگین بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. She was exasperated against the informer.
[ترجمه گوگل]او از خبرچین عصبانی بود [ترجمه ترگمان]در برابر خبر رسان از کوره در رفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. She was exasperated at/by his stupidity.
[ترجمه گوگل]او از حماقت او خشمگین بود [ترجمه ترگمان]از این حماقت او خشمگین بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The president was clearly exasperated by the whole saga.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور به وضوح از کل حماسه خشمگین بود [ترجمه ترگمان]از این داستان، رئیس جمهور کام لا خشمگین شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He was becoming exasperated with the child.
[ترجمه گوگل]داشت از بچه عصبانی می شد [ترجمه ترگمان]از این بچه خشمگین می شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The teachers were exasperated at / by Bob's cheat in the examination.
[ترجمه گوگل]معلمان از تقلب باب در امتحان خشمگین شدند [ترجمه ترگمان]معلم ها از اینکه باب در امتحان تقلب کرده بود کلافه شده بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Most were exasperated by their own position and that of the nation in general.
[ترجمه گوگل]اکثر آنها از موقعیت خود و به طور کلی ملت خشمگین بودند [ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم از وضع خود و از این ملت به خشم آمده بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. It exasperated his grandmother to see this forceful spirit drifting like a rudderless boat, directed neither to work nor to leisure.
[ترجمه گوگل]دیدن این روح نیرومند که مانند قایق بی سکان، نه به سمت کار و نه به فراغت هدایت می شود، خشمگین شد [ترجمه ترگمان]مادر بزرگش را عصبانی کرده بود تا این روح نیرومند را ببیند که مانند یک قایق بی هدف حرکت می کند، نه برای کار کردن و نه به فراغت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• angered, infuriated, annoyed, irritated
پیشنهاد کاربران
غضب الود. خشمگین. عصبانی مثال: she has an exasperated face. او صورتی غضب آلود و خشمگین دارد.